نظرات شخصی

حیاط خلوتی برای بیان دیدگاه های من درباره هرچیزی که به آن فکر می کنم.

نظرات شخصی

حیاط خلوتی برای بیان دیدگاه های من درباره هرچیزی که به آن فکر می کنم.

نظرات شخصی

امید برومندی
متولد 1367
اینجا حیاط خلوتی است برای بیان دیدگاه های شخصی اینجانب درباره هرچیزی که به آن فکر می کنم.
پیج شخصی من در اینستاگرام: omidbromandi@

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امیدبرومندی» ثبت شده است

اردیبهشت بود
 زمزمه روی لب بهار
و چه قدر اردیبهشت بود، بهار

امیدبرومندی

دوباره فصل گل دادن زیتون های تلخ شد. کاش میشد عطر شیرینشون رو از طریق فضای مجازی انتقال داد و این پارادوکس شاعرانه تلخ و شیرین رو همیشه نگه داشت. ولی حالا که نمیشه، پیشنهاد میکنم الان که ایام گل دادن این درخت هاست و خدا رو شکر در همه جای سطح شهر زیاد هستن، حتما چند دقیقه ای زیر سایه یکیشون بایستید و ذهنتونو از همه دغدغه های همیشگی و ناتموم شخصی و اجتماعی خالی و مشامتونو از عطر شیرینشون پر کنید.
 

شاید بعدش به این نتیجه برسید که بعضی چیزها اصلا اونقدرها که فکر میکردیم مهم نبوده. بعضی مشکلات، بعضی هیاهوهای زندگی و بعضی جنجالها، هر چی بیشتر بهشون بها بدیم، بزرگتر میشن. اما اگر زیاد بهشون بها ندیم بیشترشون میشینن سر جاشون.

اما، اما، اما.... اون اصلی ترین ها اونا که عمیق تر میسوزونن رو حتی عطر همه گل های بهاری سطح شهر هم نمیتونه از بین ببردشون. اونا میمونن و ما یاد میگیریم که بهشون عادت کنیم و باهاشون باهاشون بزرگتر بشیم. آره دیگه، کلا زندگی درد داره.
 

شاعر قشنگ گفته: زندگی درد قشنگیست که جریان دارد

به زندگی با همه تلخی هاش بخندیم. درست مثل این زیتون ها، که تلخ و شیرینشون با همه

من گل نزدم به موهام، گلها خودشون رفتن لای موهام شاخه درخت پایین بود، موقع رد شدن به کله ادم میخورد. یه زنبورم دور و برش می پلکید، منم کلمو مثل زرافه میکردم توی شاخ و برگ ها تا بو کنم گلا رو دیگه بخیر گذشت.

 

صفحه من در اینستاگرام: omidbromandi@
 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۵۵
امید برومندی

هفته گذشته تولد خواننده بسیار خوب کشورمون خانم گوگوش بود. کسی که می تونیم بهش بگیم اسطوره ای در موسیقی پاپ چند دهه اخیر ایران. این اسطوره در پانزدهم اردیبهشت 70 ساله شد. گوگوش ویژگی هایی داره که به جرأت میشه گفت از معدود خوانندگان ایرانی است که در تراز بین المللی هم حرف هایی برای گفتن داره. 

پیشینه فعالیت، کارهای ماندگار، قدرت صدا، انتخاب ترانه های عمیق و با معنی و همکاری با آهنگسازهایی که واقعا استاد بوده و هستن در کارهاشون. در کارنامه کاری گوگوش به نظرم به ندرت میشه کار ضعیف پیدا کرد. من که هرچی سنم میره بالاتر بیشتر طرفدارش میشم و برام جایگاه ویزه تری پیدا میکنه.

البته یقیناً گوگوش هم مثل هر آدم دیگه ای در زندگی هنری یا شخصیش نقاط ضعفی داره. اهل این نیستم که هیچکسی رو بت کنم و بپرستم. ولی حداقل اون قسمت هاییش که به ما مربوط میشه یعنی اثار هنریش، اکثرا همه عالی و فاخر هستن.

گوگوش و بسیاری دیگه از خوانندگان خوبمون اگر در ایران می موندن و ما مردم ایران رسما می تونستیم از این هنرمندانمون با خرید آلبوم ها و یا خرید بلیط های کنسرتشون در داخل کشور حمایت کنیم، موسیقی پاپ ایران خیلی بیشتر از این در جهان پا میگرفت و می درخشید. هر چند همین حالا هم همیشه کنسرت های گوگوش در خارج از کشور پر از جمعیت میشه ولی قطعا اگر اجازه فعالیت درکشور خودش رو داشت خیلی بهتر می تونست بدرخشه.

ناراحت و خشمگینم از دست نسلی که این هنرمندان خوب رو از کشور خودشون بیرون کردن و ما رو محروم کردن از چنین خوب هایی. و آخرشم خودشون نتونستن کشور بهتری بسازن. فقط ماحصل اون ارمانگرایی های تخیلی و افراطی شد وضعیت نابسامان امروزی که تتلو فقط یکی از واضح ترین پیامدهاشه. کسی که بعد از بیرون دادن کلی موسیقی های غیرقابل دفاع، از یه جایی به بعد با یه مقدار ظاهرسازی با مجوز نهادهای رسمی رفت روی عرشه یک کشتی و ترانه ای حماسی خوند که بعیده واقعا معنیشو میفهمیده و بعد با دست های تماما تتو شده، به دیدار یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری رفت در حالیکه هم قبلش در منجلاب پوچی بود و هم بعدش به مرداب تباهی افتاد. حالا هم که میخواد حرمسرا راه بندازه و ... اگر قرار  به نرمی و مدارا بود، کاش با هنرمندان اصیل و فاخری مثل گوگوش این مدارا صورت میگرفت. 

هرچند هنرمندانی مثل گوگوش هیچوقت از دل طرفدارانشون در ایران نرفتن و تازه حالا با وجود این فضای مجازی خیلی بیشتر از قبل حضور دارن. اما رنج تبعید برای اونا و رنج دوری برای طرفدارانشون به هرحال حال هست.

اصلا نمیدونم چی شد که یه دفعه یه عده ای در یک جایی از تاریخ معاصر ایران خواستن به این هنرمندان نازنین گیر بدن؟ واقعا دنبال چه هدف و آرمانی بودن؟ آیا روش درستی رو انتخاب کردن؟ آیا حتی یک درصد به اون آرمان ها نزدیک شدن؟ کاش هیچ وقت افراط نکنیم. داشتن آرمان خوبه اما در آرمانگرایی هم نباید دچار افراط بشیم. تصمیمات و رفتارهای هیجانی و احساسی آفت جامعه ماست. هر وقت یاد بگیریم قیمه ها رو نریزیم توی ماست ها، تا حد امکان به عقاید و سبک زندگی دیگران کاری نداشته باشیم و مبنای تصمیم گیری های اجتماعی مون رو میانگین عقل بشر تا همین جایی که تا همین حالا قد میده، قرار بدیم، جامعه مون از این بحران ها و التهاب های همیشگیش فاصله میگیره و به یک ثبات و ارامشی میرسه.

خلاصه کلام گوگوش و بیشتر آثارش و هنرمندان همسطحش رو دوست دارم و متاسفم که به عنوان یک ایرانی حتی همین چند خط درد و دل رو هم با نگرانی مینویسم. اما مینویسم چون نمیخوام ادامه دهنده رویه اشتباه حذف هنرمندان خوب از کشور خودشون باشم.

 

پی نوشت:

این متن برای اینستاگرامم نوشته شده بود. منتها همش اونجا جا نشد و مجبور به خلاصه سازی شدم، اما متن کامل رو در اینجا درج کردم. ادرس پیج اینستاگرام بنده: omidbromandi@

 

 

 

 


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۵۸
امید برومندی

تلاش لحظه های آبی برای غلبه بر حجم بی پایان سیاهی ها

 

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۲۸
امید برومندی

امیدبرومندی / مجله اینترنتی اسرارنامه

آبگرفتگی معابر شهر بعد از هر باران بهاری، داستان تازه ای نیست. دست روی دست گذاشتن و سهل انگاری، مسئولانمان و ناتوانیشان در پیشگیری از از وقوع چنین حوادثی نیز تازه نیست. اما رنج و خسارتی که به بخشی از همشهریانمان وارد میشود، هر بار تازه و جانگداز است.

بعد از بارندگی شدید بعد از ظهر پنجشنبه 11 اردیبهشت، کلیپی در فضای مجازی سبزوار منتشر شده است از وضعیت اسف بار کوی گلستان که نشان می دهد سیلاب به داخل خانه و مغازه های مردم راه پیدا کرده و خسارات سنگینی را به بار آورده است. در این کلیپ صدای مردی از اهالی کوی گلستان به وضوح سیدعلی کوشکی شهردار سبزوار را خطاب قرار می دهد و او را مسئول این وضع می خواند و طلب خسارت می کند. صدای خشمگین زنی نیز به گوش می رسد که با ناله و فغان مسئولان این وضعیت را به باد نفرین می گیرد. دیدن این کلیپ و شنیدن این صداها چهارستون بدن را می لرزاند. این ها درد عریان شماری از همشهریان ماست که نمی شود بیخیالشان شد.

اما دیگر رسانه ها چه بگویند که تا کنون نگفته اند؟ مردم رنجشان را چگونه نشان بدهند بیشتر و بهتر از این کلیپ ها که به لطف پیشرفت تکنولوژی و رسانه های مجازی تهیه و منتشر می شوند؟ اما آیا در این شهر واقعا عزمی برای مدیریت به هر شکل علمی یا جهادی وجود دارد؟ اصلا کسی هست که واقعا بخواهد این مردم را یاری دهد؟ این دستگاه های عریض و طویل در این شهر چه میکنند که هر باران بهاری به جای لذت و طراوت باید برایمان درد و رنج و خسارت به ارمغان آورد؟

کوی گلستان، جایی در دل طبیعت وحشی نیست که مردمی بیخیال و غافل، بدون توجه به هشدارهای هواشناسی یا سایر دستگاه های مربوطه، برای تفریح و گردش به آنجا رفته باشند و بخشی از مصیبت وارده، تقصیر خودشان باشد. اینحا، مرکز شهر سبزوار است. جایی که خانه تعداد زیادی از همشهریانمان به عنوان اولین جانپناه هر انسان در آنجا قرار دارد. جایی که مغازه های شماری از شهروندان سبزواری به عنوان محل کسب و کار و برای تامین معاش خانواده هایشان در آنجا قرار دارد. در یک کلام خانه و زندگی مردم است . شوخی که نیست.

کوی گلستان با همین اهالی ویژه خود حدود هفتصد سال است که در همین نقطه از شهر سبزوار وجود داشته است. اسمشان را به اشتباه غرشمار (غیرشمار) یا غربتی گذاشته اند. آن ها غریبه نیستند. سابقه سکونت آبا و اجدادشان در این شهر از خیلی های دیگر بیشتر است. خیلی قبل تر از سال ۱۳۱۱ که شهرداری سبزوار به عنوان یکی از اولین شهرداری های کشور در تشکیلاتی به شکل امروزی تاسیس شده تا کنون، این ها همینجا ساکن قلب شهر بوده اند. اما انگار هیچکدام از مدیرانی که دراین 90 سال روی کار امده اند، شایستگی رسیدگی و حل مشکلات این کوی اصیل و با پیشینه را نداشته اند.

کوی گلستان این روزها کوی حیرانی است. حیرانی از این همه ادعا، این همه طرح و برنامه، این همه جلسه و شعار و وعده و خبر و گزارش و دست آخر هیچ. اما ای کاش حداقل قبل از اینکه کوی حیرانی به کوی ویرانی تبدیل شود، چند مسئول دلسوز و با تدبیر و اهل عمل پیدا می شدند که به یک عمر حیرانی، تبعیض، بیخیالی و بی مسئولیتی در قبال این محله پایان می دادند.

صداهای داخل یکی از کلیپ ها، مشخصا شهردار سبزوار سید علی کوشکی را خطاب قرار می دهند. البته که او در اذهان عمومی مردم متهم ردیف اول است. اما نباید از سایرین نیز غافل شد. شورای شهر چه می کند؟ فرمانداری چه می کند؟ دانشگاه های این شهر با این همه عضو هیئت علمی و متفکر و عالم و دانشمند چه می کنند؟ آیا در این شهر کسی هست که به مردم بی نوا یاری رساند؟ اصلا اگر در این شهر کسی نیست، در استان چه طور؟ استاندار کجاست؟ مدیران کل استانی کجایند؟ اگر در استان هم کسی نیست، وزرا کجایند؟ شخص رئیس جمهور کجاست؟ قوه قضائیه کجاست؟ چرا کسی به دفاع از داد مردم، بعد از این همه تکرار مصیب های همیشگی در دادگاهی عادل ادعای جرم و دادخواهی مظلوم را نمی کند؟ آیا ما مردم و رسانه ها صدایمان را خوب نرسانده ایم یا گوش آن ها نیز سنگین است؟

 

پی نوشت:

1- ابگرفتگی شدید بعد از ظهر پنجشنبه 11 اردیبهشت در سبزوار فقط مخصوص کوی گلستان نبوده است. اما ظاهرا وضعیت کوی گلستان خسارت بار تر از بقیه مناطق شهر بود. این در حالی است که سالهاست سبزوار پایلوت طرح نوسازی محلات هدف در کشور شناخته می شود. اما گویی یک بارندگی نیم ساعته رگباری همه ادعاها را شست و برد. معلوم کرد یا کارشان را درست انجام نداده اند، یا آنقدر کند و لاک پشتی پیش رفته اند که عملا تاثیری به حال مردم نداشته است. درست است که بارندگی شدید بود. اما همه می دانیم درجغرافیای سبزوار هر سال در فصل بهار یک یا چند مورد از این بارندگی ها اتفاق می افتد. حتی در سالهای خشکسالی باز هم بارندگی های بهاری همینطور رگباری و سیل آسا بود. پس دیگر نباید باز هم غافلگیر شویم. وجود این همه مسئولان به خاطر همین است که از یک پدیده جوی تکراری و قابل پیش بینی، هر سال همان ضربه های قبلی را نخوریم.

2- درد فقط درد یک محله نیست. هر چند همان یک محله هم به اندازه کافی مهم است و رنج اهالی آن، رنج همه ماست. اما آدم از این وضعی که می بیند، واقعا نگران می شود که از کجا معلوم فردا بی تدبیری ها و بی مدیریتی ها شامل خانه و محله خود ما هم نشود؟ راستی برای باران بعدی آماده اید؟

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۳۸
امید برومندی


چه زود تمام شدند. اصلا کسی فکرش را هم نمی کرد به این سرعت همه چیز فروکش کند و بادشان بخوابد. منظورم مشکلات کشور نیست. منظورم معضلات ریز و درشت شهرستان هم نیست. چون همه آن ها هنوز به قوت خود باقی است. نابسامانی های کوی گلستان هنوز حل نشده است. صدای سوت قطار هنوز به گوش سبزواری ها نرسیده است. هنوز جوانان زیادی بیکار و به فکر مهاجرتند، شهرستان شدن ششتمد هنوز ابلاغ نشده است، نیروگاه برق هنوز در حد حرف است. در این بین انگار فقط آنچه تمام شده است، نمایندگانمان هستند. آقایان مقصودی و سبحانی فر دو نماینده غرب خراسان در مجلس شورای اسلامی.


تا دو ماه قبل از انتخابات اسفندماه، چنان شور و هیجانی در کمپین های تبلیغاتی شان بود که شاید بعضی ها گمان می کردند این عزیزان شیفته خدمت حتی اگر رای هم نیاورند، باز به پیگیری مطالبات مردم چه در سطح ملی و چه بین المللی خواهند پرداخت. یادتان است چه رقابتی بین این دو عزیز بود برای اثبات اینکه کارایی بیشتری از دیگری دارند؟ تا سایه وزیری از کنار شهر رد می شد، تیم های رسانه ای دو طرف شروع به کار میکردند که این مقام کشوری به دعوت این یکی آمده است یا آن یکی! چند بار وعده شهرستان شدن ششتمد را از آنان شنیدیم؟ اما ششتمد چه روی نقشه و چه در عمل هنوز بخشی از سبزوار است و تشکیلات یک شهرستان مستقل را به خود ندیده است. همین نمایندگان چند ماه قبل از انتخابات خبر از حرکت وسایل و توربین های سنگین مورد نیاز نیروگاه برق سبزوار از گمرک به سمت این شهر دادند، اکنون نمی دانیم در کجا مانده که دیگر خبری از آن نیست. از صدای سوت قطار که دیگر نگویم، گوش همه مان را کر کرده. وعده هایی که شنیدیم بسیار زیاد است. چه در سطح وظایف ملی نمایندگان و چه در بخش تعهدات شهرستانی ومنطقه ای . حیف که وعده ، حرف است وحرف بادهواست. واقعا این روزها نمایندگانمان کجا هستند؟ چرا اینقدر آرامند؟


اما از همه شعارها و وعده ها و حرف و حدیث های عملی نشده که بگذریم، یک چیزی هست که نمی شود راحت از آن گذشت. آن هم رد صلاحیت است. این آقایان در طول مدتی که با رأی اعتماد ما مردم غرب خراسان رضوی در یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین ارکان نظام حضور یافتند چه کردند که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند؟


اگر این آقایان وکیلان ما مردم بوده اند، آیا این حق موکل نیست که بداند وکیلش چه کرده است؟ ای کاش قانون به شورای نگهبان این اجازه را می داد که دلایل رد صلاحیت برخی نمایندگان را اعلام کند. حالا که قانون اجازه نمی دهد، خود این اقایان که می توانند تصویر همان نامه شورای نگهبان به آنان را منتشر کنند.


اکنون اگرچه عمر مجلس دهم رو به پایان است، اما اگر جامعه ما جامعه سالمی باشد و رسانه هایمان رسانه های مفید و کاربلدی باشند، پایان مدت یک دوره مجلس به معنی پایان همه چیز نیست. شاید آن ها در این مدت در سطح ملی و محلی کارهایی کرده و تصمیماتی گرفته باشند که تا سالهای سال بر زندگی همه ما تاثیر بگذارد. پس اکنون وقت سئوال است. سئوال پرسیدن مردم از زیر و بم فعالیت های نمایندگان رد صلاحیت شده شان. این آقایان 4 سال وقت داشتند که از هر رئیس و وزیر و مسئولی تا شخص رئیس جمهور را در هر زمینه ای مورد سئوال قرار دهند. یک نفرشان به خصوص پرچمدار سئوال و استیضاح وزرا هم شده بود. حالا آیا یک بار نباید خودشان به مردمشان جواب بدهند؟ آیا این درخواست بی جایی است که ما مردم سبزوار، جوین، جغتای، خوشاب، داورزن، ششتمد و روداب بخواهیم بدانیم نمایندگانمان چه کرده اند که رد صلاحیت شده اند؟


راستی نمایندگان جدید چه خواهند کرد؟ خوب است که آنان نیز از همین ابتدا بدانند، همانطور که سئوال کردن از همه مسئولان و مقامات کشوری و استانی و شهرستانی حقشان است، جواب دادن به مردم نیز وظیفه ی بدیهی آن هاست. پس آقایان سبحانی ومقصودی به این مسئوال مردم سبزوار با سند جواب بدهید که چرا رد صلاحیت شدید؟ و آقایان عنابستانی و محبی بدانید که رأی اعتماد مردم امانتی گرانبهاست نزد شما و شما نیز در برابر این امانت گرانبها موظف به پاسخگویی خواهید بود.

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۵۲
امید برومندی

فالی نیک در آستانه قرن جدید

یادداشت جدیدم که در شماره صد و شصت و چهارم ماهنامه ستاره شرق منتشر شده:

امید برومندی:

ای کاش کرونا نمی آمد و این همه قربانی در سرتاسر جهان نمی گرفت و این همه ترس و وحشت و اضطراب در میان بسیاری از مردم دنیا ایجاد نمی کرد. اما حالا که  آمده و کار از کار گذشته، به نظر من خوب است که امسال آمد نه سال دیگر. اکنون در آخرین سال قرن چهاردهم شمسی(قرن فعلی) هستیم. این برای ما ایرانیان می تواند یک پایان تلخ و سخت بر صده ای باشد با اتفاقاتی بسیار بزرگ. پایانی که مجبورمان می کند، در بسیاری از عادات درست یا غلط فردی و اجتماعی مان تجدید نظر کنیم. شاید مقدمه ای باشد که قرن بعدی را با افکار و رفتارهایی به روزشده و صیقل خورده آغاز کنیم و آینده بهتری برای خود و آیندگانمان رقم بزنیم.

و اما بعضی از مهمترین کارهای کرونا و کلیشه هایی که شکست یا سبک هایی را که درهمین مدت کوتاه تغییر داد از این قرار است:

 

بار دیگر ثابت شد فضای مجازی در کنار برخی مضراتش، فواید زیادی هم دارد و آنقدرها که عده ای در نکوهش آن می کوشند، بد نیست. اگر همین فضای مجازی نبود، مردم خیلی کمتر از این می توانستند قرنطینه خانگی را دوام بیاورند و در ایام قرنطینه با دیدار مجازی یکدیگر دلتنگی هایشان را رفع کنند. احتمالا به یاد داریم در اولین سالهای ظهور نسل جدید تلفن های هوشمند و شبکه های اجتماعی که قابلیت تماس های تصویری را در اختیار کاربران می گذاشت، عده ای در جامعه اساسا با این تکنولوژی ها مخالفت می کردند و آن ها را مضر و باعث خطر برای بنیان های خانواده می دانستند و با فیلترینگ و منع های قانونی گوناگون سعی در جلوگیری از نفوذ این تکنولوژی ها داشتند. امروز اما استفاده از این تکنولوژی ها اجتناب ناپذیر شده و حتی به مهمترین ابزارهایی تبدیل شده که دولتمردان برای نگاه داشتن مردم در خانه ها از آن استفاده می کنند. پس چه خوب است که در واپسین سال قرن چهاردهم هجری شمسی، یک بار برای همیشه با این واقعیت کنار بیاییم و بپذیریم که تکنولوژی به خودی خود بد نیست، بلکه نحوه استفاده ما از آن است که میزان مفید یا مخرب بودن آن تکنولوژی را تعیین می کند. بنابراین هیچ وقت در مقابل تکنولوژی های جدید نایستیم و یا بی جهت سعی در مانع تراشی سر راه آن ها نکنیم.

 

بد و خوب همه جا هست و به قول معروف هر کجا روی آسمان همین رنگ است. پس لازم است بعضی از ما احساسات بی دلیل خود بدی را از خود دور کنیم. ما ایرانی ها آنقدرها هم که عده ای از ما عادت به سرزنش خود کرده ایم، بد نیستیم. اتفاقا انتشار فیلم هایی از کشورهای توسعه یافته نشان داد که آن ها هم در موقعیت بحران رفتارهایی شبیه ما را بروز می دهند. از احتکار گرفته تا هجوم سراسیمه و اضطراب آلود به فروشگاه ها برای تأمین اقلام ضروری. در چنین شرایطی انگار اعتقادات شخصی و اجتماعی و رنگ پوست و زبان و نژاد تأثیر زیادی بر رفتارانسان  ها ندارد. چیزی که مهم است این است که سیستم حاکم بر یک جامعه بتواند در اغلب مواقع جامعه را به دور از بحران نگاه دارد و بتواند هر چه بیشتر اطمیمان مردم را برای کنترل صحیح امور توسط متولیان مربوطه جلب  کند. هر حاکمیتی که کمتر در این دو مهم موفق شود، مردمش بیشتر رفتارهایی هیجانی  و آشفته تری بروز می دهند. بنابراین امید است که هرچه بیشتر به سمت مدیریت علمی با مبناهایی قابل آزمون و قابل درک برای همگان پیش برویم.

 

باید بیاموزیم خارج از عادت های همیشه زندگیمان نیز بتوانیم سلامتی و نشاط خودمان را حفظ کنیم و شادی و سرزندگی واقعی را در درونمان جستجو کنیم و یا به وجود بیاوریم. هر چند رفتن به باشگاه های ورزشی یا دوره های انگیزشی، جمع های انرژی درمانی و ... نیز در حد اعتدالش خوب است، اما اگر در موقعیتی مثل این روزها قرار گرفتیم که همه باشگاه های ورزشی و دیگر دورهمی های اجتماعی تعطیل شد، باز هم باید بتوانیم با اتکا به خود و توانایی های درونی و فرصت های کم یا زیاد اطراف خودمان، نیاز به شادی، ورزش و نشاط و سلامتی جسمی و روحی را برای خود تأمین کنیم. به همین دلیل این روزها فضای مجازی پر شده از تبلیغات ورزش ها، آشپزی ها و سرگرمی های خانگی که بعضی از آنها بسیار خلاقانه و آسان هستند.

انسان شلوغ امروزی بیش از همیشه به خلوت با خود نیاز دارد. شاید برای کسانی که به طور کل بیشتر روحیه درونگرایی دارند، این نیاز همیشه حس می شد و از فواید آن بهره برده بودند، اما این روزها توفیق اجباری برای خیلی ها پیش امده که بیشتر با خودشان و برخی دیگر از نزدیک ترین هایشان خلوت کنند. لحظاتی که چشم ها از گشتن در فضای مجازی یا دیدن فیلم یا کتاب خواندن خسته می شود و خواب کافی هم به لطف قرنطینه خانگی داشته ای و به بیرون از خانه هم نباید بروی، زمان های خوبی است که بیشتر با نزدیک ترین هایت در زندگی صحبت کنی و شاید دوباره آن ها را بشناسی. فرصتی است که حتی با خودت تنها شوی و کمی به اضطراب ها، استرس ها و مشغله های کوچک و بزرگی که در روزهای قبل برای خودت ایجاد کرده بودی و به راحتی می شد حذفشان کنی، بیاندیشی. در زندگی روتینمان تا قبل از همین کرونا به چه چیزهای کم اهمیتی وزنی بیشتر از ارزش و  اعتبار واقعیشان داده بودیم و چه چیزهای مهمی را نادیده گرفته بودیم و چرخه عادت و تکرار باعث شده بود که ما هرگز نفهمیم اولویت هایمان جابه جا شده اند؟ این روزها دلمان بیشتر برای چه کسانی و چه کارها و چه موقعیت هایی تنگ می شود؟ این ها همان اولویت های اصلی و مهممان هستند که در کوران روزمرگی ها اغلب به فراموشی سپرده شده اند.

 

معنای پشت رفتارها مهمتر از ظاهر آن هاست. گاهی وقت ها یک رفتار ممکن است، ظاهری مذهبی داشته باشد، یا عرف آن را پذیرفته باشد، اما به صرف داشتن این ظاهر مقبول عرفی یا مذهبی صحیح نیست و حتی ممکن است باطن آن کار کاملا خالی از معنایی باشد که به آن تظاهر می کند. یا گاهی ممکن است یک کار یا ایده درست، به خاطر اغراق بیش از حد در اجرا زیبایی خود را از دست بدهد و به تصویری کاریکاتوری تبدیل شود. مثلا در ایام شیوع کرونا تصاویری از کسانی که ضریح حرم های مشهد و قم را به بهانه متبرک بودن و کسب شفا و سلامتی، لیس می زدند پخش شد که خوشبختانه حتی بسیاری از مذهبیون این کارها را رد کرده و مایه وهن دین دانستند. یا کسانی که هنگام تعطیلی حرم ها، علی رغم تأکیدات مقام های مسئول برای پرهیز از هر گونه تجمع، گردهم امدند و با زور و فشار درهای بسته حرم ها را باز کردند. این رفتارها به ظاهر از انسان های مذهبی سر میزد، اما باطن این رفتارها دقیقا مخرب چهره دین و در راستای مغایر نشان دادن آن با علم و عقل بود. در نقطه مقابل بسیاری از شکل های هنر برخلاف آنچه به نظر می رسد یا به ذهن های ما تلقین شده، لزوما در دسته لهو و لعب و بی مبالاتی و بی عفتی قرار نمی گیرد. مثلا وقتی کلیپ های رقص و موسیقی هر کدام از پرستاران پرتلاش در روزهای مبارزه با کرونا از هر بیمارستان  ایران بیرون می آمد، کمتر کسی نگران به خطر افتادن پایه های دین و اخلاق و معنویت در جامعه شد. بلکه همه متوجه این نکته بودند که کادر دلسوز بهداشت و درمان در خط مقدم بیمارستان های ویژه کرونا، شدیدا نیازمند روحیه بخشی به خود و به جامعه هستند. آن ها با همین حرکات موزون و آهنگ های شاد نشان دادند، اگرچه ممکن است بر اثر ساعت ها حضور در چنان محیط های پر ریسکی جان خودشان هم در خطر باشد(چنان که بود و هست) اما تسلیم تشویش و اضطراب نشده اند و با روحیه ای بالا آمادگی خدمت به همنوعان خود را دارند. پس هر رقصی به معنای لودگی و لهو و لعب نیست. رقص و موسیقی هم به جای خود خوب و انرژی بخش است.

 

بسیاری از رسوم دست و پا گیر به راحتی حذف شدند و هیچ اتفاقی نیفتاد. سالهاست برخی آداب و رسوم و تشریفات دست و پاگیر در سبک زندگی ما ایرانیان، نفس خیلی هایمان را گرفته است. از تشریفات سنگین و پر خرچ در مجالس عزا گرفته تا عروسی و جشن تولد ، ختنه سوران و یا شیرینی و شربت و چایی دادن وسط خیابان ها در بعضی مناسبت های مذهبی که باعث مصرف زیاد ظروف پلاستیکی و نیز کثیف شدن خیابان ها می شد. اما در ایام کرونا همه این آداب و رسوم و تشریفات پر خرج و بعضاً مضر به سادگی برچیده شد. در همین ایام در آشنایان دور و نزدیک شاهد فوت چند نفر بودم که مراسمشان کاملا ساده و فقط در حد برگزاری یک تشییع جنازه مختصر انجام شد و بعد از ان همه برنامه های مطولی که معمولا طبق رسوم دیرینه طی چند روز در صبح و بعد از ظهر روزهای اول و دوم (ختم) و شب هفت و پانزدهم و چهلم که بعضا با شام و ناهار همراه است و سرخاکی های هر پنجشنبه و ... که هر بار مستلزم چندصد هزار تا چند میلیون تومان هزینه برای خانواده متوفی بود، کنسل گردید. در حالیکه قبل از این هم بسیاری از مردم از این خرج ها و تشریفات طولانی به تنگ امده بودند اما همه از سر اینکه آبرویشان نرود و مثلا از دست حرف مردم که نگویند «انگار شلغم در خاک کرده اند» خود را مجبور می دیدند که همه این تشریفات را به جای آورند. اما اکنون به راحتی همه این برنامه ها کنسل شده و این بدان معنا نیست که عزیزانی که فوت کرده اند، روحشان عذاب می شود یا مورد آمرزش الهی قرار نمی گیرند. خیر قطعا چنین چیزی نیست و رحمت و آمرزش الهی منوط به تشریفات و خرج های چند ده میلیونی بازماندگان برای متوفی نیست. همچنین بسیاری از تشریفات پرخرج و بی مبنای جشن هایی نظیر عروسی ها نیز در همین مدت برچیده شد و برخی از زوج هایی که از قبل قرار برگزاری مراسم عروسی خود را در این ایام تنظیم کرده بودند و حالا مراسمشان کنسل شده است، بدون آن تشریفات غیر ضروری که ضامن خوشبختی هیچ زندگی ای هم نبود، به خانه بخت راهی شده اند. امید است بعد از سپری شدن ایام کرونا نیز مردم مان دوباره به سمت بسیاری از این رسوم و تشریفات پر زحمت و کم فایده برنگردند و بگذارند همه چیز چه در جشن چه در عزا و چه در سایر مراودات و برنامه های اجتماعی ساده تر و با صفاتر برگزار شود.

 

همه چیز توطئه نیست و نمی توان به راحتی همه دستاوردهای علمی بشر را زیرسئوال برد. در این مدت ثابت شد آتش زدن کتاب های پزشکی و رد کامل همه پیشرفت های علمی بشر و از دریچه توطئه به همه دستاوردهای بشری نگاه کردن، تفکری باطل و افراطی است و اینطور کارها و تفکرات پشت آن ها هرگز نمی توانند تلاش هزاران و بلکه میلیون ها انسان را که چندین دهه و حتی چندین قرن تلاش ها و مجاهدت هایی برای پیشرفت های علمی کرده اند را زیر سئوال ببرند. درست است که توطئه نیز در جهان وجود دارد. اما همه چیز را از دریچه توطئه دیدن می تواند نشانه نوعی بیماری و توهم و هذیان های فردی یا اجتماعی باشد.

 

فال نیکی برای قرن جدید

بله کرونا، همین ویروس کوچک میکروسکوپی با همه موجودیت ضعیفش ظاهریش، توانست خیلی تأثیرات بزرگی در سطح جهان به جای بگذارد که شاید هنوز بخش مهمی از تاثیراتش را بعد از این شاهد باشیم. تأثیراتی که باعث شده در ادبیات رسانه ای کشورهای مختلف این روزها با عبارت «جهان پساکرونا» زیاد مواجه شویم. در این بین خصوصا ما ایرانیان که در آخرین سال قرن جاری تقویم خود هستیم، می توانیم کرونا را با همه تلفات و خسارات و تلخی هایش از زاویه ای دیگر هم ببینیم. میهمان ناخوانده ای که شاید بتواند به همه آنهایی که از زیر دستش جان سالم به در ببرند، این آمادگی را بدهد که تا یک سال دیگر، قرن جدید هجری شمسی را با تحولاتی اساسی در رفتارها و کردارهای شخصی و اجتماعیشان شروع کنند. این ها را می توان به  حساب درس هایی از کرونا گذاشت. درس هایی که باید اندیشمندان و هنرمندان و قانونگذاران و فعالان اجتماعی و فرهنگیمان بیش از پیش روی آن ها تمرکز می کردند و در عمل در عرصه اجتماع تغییرات مطلوب را ایجاد می کردند که یا نخواستند و یا مقاومت های عوام اجازه موفقیت آن ها را نداد. اما حالا همه جامعه از خواص تا عوام در برابر فشار این ویروس میکروسکوپی ناچیز، وادار به تسلیم و اصلاح روندهای اشتباه قبلی شده اند و باید این بخش ماجرا را به عنوان نیمه پر لیوان، به فال نیک بگیریم.

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۳۰
امید برومندی

کرونا کاری کرده که باید یک دور هم قرارگرفتن ساده و همیشگی رو هم جشن بگیریم و شکر گزار خدا باشیم.

البته کرونا هم اگه نبود، این دوستان و  همکاران و همسایگان نازنین ارزش ساختن هزاران آلبومعکس رو در کنارشون داشتن و  در مرحله بعد، این درختان زیبای #اقاقیا توی حیاط دفترمون، جون میدن واسه گرفتن عکس هایی به اندازه ده ها آلبوم خاطرات 

خصوصا من که عاشق عکسم. این شد که امروز و دیروز با تعدادی از دوستان و همکاران و همسایه های محل کارم خودمو خفه کردم بس که عکس گرفتم. هی لابه لای شاخه های اقاقیا می لولیدم و سلفی می گرفتم یا می دادم ازم عکس بگیرن. همینقدر لطیف، همینقدر رمانتیک و شایدم همینقدر جلف، همینقدر لوس 
.
تازه من از اونام که نه تنها خودم عکس می گیرم،  بلکه بقیه رو هم مجبور به عکس گرفتن می کنم. حتی اونایی که خیلی خجالتی یا سخت گیر هستن و هی میخوان فرار کنن.

ضمناً بلدم نیستم توی عکس ها اخم کنم و ژست های جدی بگیرم، آخه تا خنده هست، چرا اخم؟ دیگه حالا زندگی به اندازه کافی ماتم داره و مشکلاتش اخم به پیشونیمون میاره، ولی جلو دوربین، که میشه خندید.
.
خلاصه اینکه بازم خداروشکر تا اینجای کار که کرونا رو پیچوندیم، بعد از اینم انشاالله می پیچونیمش. خداروشکر به خاطر همین دور هم بودن ها، همین دوستی های با ارزش و همکاری های مفید و حتی همین زندگی های روتین اداری و کاری که بعد از کرونا فهمیدیم قدر همون چیزایی که ساده به نظر می رسید رو هم باید بدونیم.
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۲۷
امید برومندی