نظرات شخصی

حیاط خلوتی برای بیان دیدگاه های من درباره هرچیزی که به آن فکر می کنم.

نظرات شخصی

حیاط خلوتی برای بیان دیدگاه های من درباره هرچیزی که به آن فکر می کنم.

نظرات شخصی

امید برومندی
متولد 1367
اینجا حیاط خلوتی است برای بیان دیدگاه های شخصی اینجانب درباره هرچیزی که به آن فکر می کنم.
پیج شخصی من در اینستاگرام: omidbromandi@

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید برومندی» ثبت شده است

این تصاویر مربوط به خارج از کشور نیست، یک کافه توی تهران خودمونه. اسمشو نمیگم تا خدای نکرده براشون مشکل ایجاد نشه و طبق معمول این روزها چند تا جوون بیگناه به بهانه های واهی از نون خوردن نیافتن.


ولی همونطور که میبینید توی این سه عکس، چندین خانم با حجاب و بی حجاب دور میزهای مختلف نشستن و دارن یک روز عادی رو سپری میکنن. عبارت موسی به دین خود عیسی به دین خود رو میشه در عمل اینجا مشاهده کرد. نه کسی به کسی متلک گفت، نه به کسی تجاوز شد، نه کسی حجاب از سر کسی کشید و نه کسی، دیگری رو مجبور کرد به زور حجاب سرش کنه.


خوشبختانه توی چند روزی که تهران بودم خیلی جاها اینطوری بود. انگار اکثریت مردم فهیم و مهربون ما ارزش آزادی رو به خوبی درک کردن و فهمیدن که نباید در انتخاب های شخصی هم دخالت کنن چون زندگی مسالمت آمیز در کنار هم خیلی ارزشمندتر از اینه که بخوای یک سبک خاص رو به همه تحمیل کنی و تهش بشه اون درگیری ها و تنش های بزرگ اجتماعی که پارسال برای چند ماه کشورمونو فرا گرفت.


کاش عبارت عیسی به دین خود، موسی به دین خود رو واقعا به یک فرهنگ جاری و ساری بین خودمون تبدیل کنیم. نه فقط درباره حجاب بلکه درباره هر موضوع دیگه ای که به ما آسیب نمیزنه. مثلا یه کسانی دوست دارن ایام چهلم به پیاده روی اربعین برن خب چرا باید بعضیای دیگه همش به اینها زخم زبون بزنن و مسخره شون کنن؟ یه کسانی دوست دارن سبک آرایش، غذا خوردن، رقص، ورزش و رابطه عشقی و جنسی و سبک شوخی و سرگرمی خاص خودشونو داشته باشن، چرا فکر میکنیم باید هر چی رو باب میل و عقیده خودمون نیست به دیگران تذکر بدیم؟
 تذکر و یا به عبارتی دیگه امر به معروف و نهی از منکر فقط باید وقتی انجام بشه که واقعا کسی با کارهاش به دیگران آسیب و لطمه بزنه در غیر اینصورت اتفاقا باید تفاوت ها رو پذیرفت و احترام گذاشت. دنیا که نباید مثل یک پادگان نظامی باشه همه یک لباس و یک رفتار و یک ترتیب خاص داشته باشن. دنیا اتفاقا با همین تفاوت ها و تنوعات قشنگتر میشه.


بعضیا میگن این حرف ها رو نگو، برات بد میشه. میگن ضد نظامی، ضد خدا و پیغمبری و ... ولی آیا واقعا از چیزهایی که نوشتم، این معنی ها برداشت میشه؟ یعنی باید اینقدر آستانه تحملمون پایین باشه که حتی اجازه ندیم یه آدمی توی پیج شخصی خودش دو تا نظر شخصی درباره مسائل اجتماعی کشورش بده؟ من که از این حق ساده شهروندی خودم پا پس نمیکشم و امیدوارم اون دوستان نازکدل از همینجا مدارا با سایر هموطنانشون رو یک مقدار تمرین کنن.

 

 

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۲ ، ۰۷:۴۰
امید برومندی

تمام قد به احترام فیلم برادران لیلا می ایستم. نه به عنوان یک منتقد سینمایی که نیستم، نه به عنوان طرفدار متعصب کارگردان یا یکی از بازیگران فیلم و عوامل فیلم، که نیستم و حتی نه به عنوان یک فیلم بین حرفه ای که اون هم نیستم؛ بلکه فقط به عنوان یک شهروند ایرانی که واقعا احساس میکنم این فیلم به خوبی یکی از کلیدی ترین مشکلات جامعه ما رو به قول معروف با رسم شکل نشون داد و حرف های دل ما رو زد.

الان چند روز بعد از دیدن این فیلم چندین مقاله و نقد هم درباره اش خوندم. از تحلیل هایی بسیار مثبت تا بعضی نقدهای منفی که این کار رو به شعارزدگی ... متهم کرده بودن هر کدوم حرف هایی برای گفتن داشت. و هنوز به خاطر بعضی آشنایی زدایی ها و کلیشه شکنی ها و بعضی موقعیت ها و چالش هایی که سر راه لیلا به عنوان قهرمان اصلی فیلم قرار داشت، ذهنم درگیرش هست. مثلا به این فکر میکنم که آیا کشیده لیلا به صورت پیرمرد درست بود؟ و آیا لیلا حق داشت برای پول متعلق به پدر نقشه بکشه یا نه؟

نظر شخصی خودم اینه که اگر در محیط یک خانواده واقعی در نظر بگیریم، به رفتار لیلا هم نقدهایی وارده چون در نهایت اونم باید حق پدرش رو برای تصمیم درباره پول خودش حتی به غلط به رسمیت بشناسه و حتی به نیت خیرخواهانه هم حق نداره آزادی کس دیگه ای رو برای خرج کردن اموالش سلب کنه، چون این خودش یه دیکتاتوریه دیگه است. اما اگر خانواده بزرگتر یعنی کل یک کشور رو در نظر بگیریم، اونموقع دیگه پول و سرمایه یک ملت متعلق به همه است و هیچکس حق نداره سرمایه همه رو خودخواهانه در مسیر اشتباه خودش خرج کنه و لیلا در این موقعیت به یک قهرمان واقعی تبدیل میشه.

اما جذاب ترین بخشش برای من که حسابی دلم رو خنک کرد، رقصیدن دخترکان سفیدپوش، در اطراف جنازه پیرمرد زورگو، لجباز و خودخواهی بود که مهمترین و تقریبا تنها ویژگی رفتاریش در این فیلم آرزو و توهم بزرگی کردن بود و حاضر بود بچه هاش و خانواده اش رو برای رسیدن به این بزرگی پوشالی قربانی کنه و حتی نمیخواست حق انتخاب اسم نوه هاش رو به پدر و مادر اون بچه بده.خلاصه کلام، فیلم برادران لیلا به کارگردانی سعید روستایی رو دوست داشتم چون فشرده ای از ایران خودمون و دردهای خودمون رو در اون دیدم و می تونم بگم واقعا اثریه که فرزند زمان خودشه و نقش لیلا علاوه بر بازی خوب ترانه علیدوستی ، به خاطر خود ویژگی های کاراکتر و نقش تعیین کننده ای که قطعا چنین قهرمانانی در سرنوشت آینده ایران خواهند داشت، برام بسیار بسیار قابل احترام بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۲ ، ۰۸:۰۵
امید برومندی

این پست رو دیروز جمعه 8 مهر 1401 در پیج اینستاگرامم برای جمعه با موسیقی این هفته منتشر کردم:

 

 

 

 

وای ایرانم! آخ خ وطنم! آه مردمم! این همه سال چه حقوق اولیه ای که برای ما به آرزو تبدیل شد و چه آرزوهای ساده ای که در دل هامون سرکوب شد و چه آرزوهای سرکوب شده ای که در روح ما به خشم تبدیل شد و چه خشم های بی صدایی که این روزها به به آواز، به شعار، به حضور، به همبستگی و به فریاد تبدیل شده.


من با این آهنگ جدید از شروین حاجی پور چند بار بغض کردم و آخرش وقتی رسید به برای آزادی و اون تحریر پرسوز و غمناکی که به صداش به آهنگ داد بغضم به اشک تبدیل شد. شما چطور؟


برای توی کوچه رقصیدن
برای ترسیدن به وقت بوسیدن
برای خواهرم خواهرت خواهرامون
برای تغییر مغزها که پوسیدن
برای شرمندگی
برای بی پولی
برای حسرت یک زندگی معمولی
برای کودک زباله گرد و آرزوهاش
برای اقتصاد دستوری
برای این هوای آلوده
برای ولیعصر  و این درخت های فرسوده
برای پیروز و احتمال انقراضش
برای سگ های بی گناه ممنوعه
برای گریه های بی وقفه
برای تصویر تکرار این لحظه
برای چهره ای که می خنده
برای دانش آموزا
برای آینده
برای این بهشت اجباری
برای نخبه های زندانی
برای کودکان افغانی
برای این همه برای غیرتکراری
برای این همه شعارهای توخالی
برای آوار خونه های پوشالی
برای احساس آرامش
برای خورشید پس از شب های طولانی
برای قرص های اعصاب و بی خوابی
برای مرد میهن آبادی
برای دختری که آرزو داشت پسر بود
برای زن زندگی آزادی
برای آزادی
برای آزادی.....
 
راستی چرا باید این هنرمند جوون و با استعداد که حرف دل این همه مردم رو زده، به خاطر خوندن این آهنگ دستگیر بشه؟ مگه خوندن یک آهنگ هم اغتشاش محسوب میشه؟ کجای دنیا نواختن یک ساز ساده و خوندن شعری از آرزوهای یک ملت رو تهدیدی علیه امنیت حساب میکنن؟


آهنگ برای آزادی شروین حاجی پور به نظرم بهترین انتخاب جهت جمعه با موسیقی این هفته است.


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۰۱ ، ۱۵:۲۱
امید برومندی

درست در زمانی که بر اثر جهت گیری های دائما اشتباه و مدیریت پر غلط حاکمان کشور، سالهاست که ما مردم ایران با مشکلات شدید اقتصادی و معیشتی دست به گریبانیم و نرخ بالای تورم در همه اجناس، اجاره های سنگین مسکن و خشکسالی های چندین ساله، بسیاری از ما را حتی برای تهیه نیازهای اساسی ای مانند آب، خوراک، پوشاک و مسکن به رنج انداخته است، درست در همین روزها عده زیادی از مردم در شهرهای مختلف کشور به خیابان آمده اند تا یادآوری کنند، «آزادی» هم یکی دیگر از نیازهای اولیه بشر و از حقوق مسلمی است که در این سالها از همه ما به ویژه از زنان ایرانی دریغ شده است. نیازی که به خاطر آن خود را حتی در مقابل خطر گلوله و باتوم و بازداشت پلیس قرار میدهند و شجاعانه فریاد میزنند: «زن زندگی آزادی»

 

قبلا عده ای میگفتند، موضوع اعتراض زنان به حجاب اجباری و مطالبه آزادی از سوی آنان یک حربه و دستاویز غیرمستقیم از سوی حاکمیت ایران است تا حواس مردم را از دیگر مشکلات و فسادهای کشور پرت کند. اگرچه بنده از ابتدا موافق این ایده نبودم ولی به فرض اگر این فرضیه را قبول هم بکنیم، اکنون همین موضوع آنقدر برای مردم مهم و حیاتی شده که چنین اعتراضات خیابانی گسترده ای را در شهرهای مختلف ایران رقم زده و اتفاقا کشته شدن و دستگیری های قبلی نه تنها مردم را نترسانده بلکه بی پروا تر کرده است. حالا دیگر آنجور فرضیه ها بیش از پیش رد میشود، چون مثل این است که کسی بخواهد برای پاک شدن لباس آلوده به خون آن را با ادرار بشوید!!!

 

به هرحال، آزادی حالا خودش به یکی از مهمترین مطالبات مردمی و بزنگاه های سرنوشت ساز برای حاکمان ایران تبدیل شده است. مطالبه ای همردیف با حقوق اساسی دیگر که تجربه کشورهای توسعه یافته جهان نشان میدهد، تحقق همه آن ها با هم نیز امکان پذیر است و نیازی نیست که مردم دست به اولویت بندی بین این حقوق بزنند.

 

اما رویه همیشگی حاکمان و رسانه های وابسته به حاکمیت ایران معمولا به این شکل بوده است که اینطور اعتراضات را ناشی از توطئه دشمنان خارجی دانسته که مردم ما را علیه شرایط گل و بلبل کشور تحریک کرده و به خیابان میکشانند! خب این با خودشان است که آیا باز هم بخواهند خود را فریب بدهند یا نه؟ ولی اعتراضات مردم، جدی است و همه شواهد نشان میدهد که نارضایتی ها مرتبا شدیدتر و تعداد ناراضیان بیشتر و فاصله اعتراض ها کمتر میشود. در همین زمینه بد نیست همه حاکمان فعلی ایران به این جمله معروف مانند یک زنگ خطر مهم توجه داشته باشند: «حکومت با کفر باقی میماند اما با ظلم نه!»

 

اعتراضات زنان ایران

 

زن زندگی آزادی

 

اعتراضات زنان ایران

 

زن زندگی آزادی

 

اعتراضات به حجاب اجباری

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۰۱ ، ۱۴:۱۳
امید برومندی

بعضیا قتل مهسا امینی رو در کنار سایر وقایع تلخ این روزها مثل تجاوز و قتل امیرحسین خادمی نوجوان زرین دشتی و یا  شهادت دومامور نیروی انتظامی در درگیری با اشرار قرارمیدن و میپرسن چرا به ماجرای مهسا بیشتر از بقیه توجه شده؟ آیا این یک تبعیض علیه مردان نیست؟

اما واقعیت اینجاست که عوامل به وجود آورنده این حوادث از زمین تا آسمون با هم فرق دارن. البته از لحاظ ارزش جانی، همه این عزیزان با هم برابرن اما مثلا در ماجرای تجاوز و قتل امیرحسین خادمی، یک یا چند مرد هوسباز و پست فطرت مرتکب خطایی شدن که هیچکس به صورت سیستماتیک از اون خطا حمایت نکرده و هر چند در نگاه وسیع تر به هرحال عوامل اجتماعی در این طور فجایع سهم دارن، اما در نهایت بیشترین مسئولیت، بر عهده همون دو سه نفریه که مرتکب اون جنایت شدن و قطعا باید به اشد مجازات برسن.

 در ماجرای شهادت دو مأمورانتظامی هم به هرحال اون دو شهید به عنوان مردان نظامی، در حال انجام وظیفه ای بودن که از اول میدونستن ممکنه تهش شهادت باشه.

اما در ماجرای مرحوم امینی ما از یک طرف دختری جوان رو داریم که به امید خدا و دلگرم به امنیتی که انتظارشو داشته، از خونه زده بیرون و از طرفی دیگه با مجموعه ای تحت عنوان «گشت ارشاد» مواجهیم که به طور سیستماتیک از بودجه بیت المال که متعلق به همه ماست، مصرف میکنه تا امنیت رو برای جامعه فراهم بیاره. اما دقیقا داره ضد امنیت عمل میکنه.

حتی اگر بنا به ادعای پلیس مهسا امینی واقعا شکنجه فیزیکی هم نشده باشه و خودش سکته کرده باشه، بازم گشت ارشاد مقصره که با این دستگیری، باعث آزار روحی و فشار عصبی و حس نا امنی برای بچه های مردم شده.

 در کل به نظرم خیلی مسخره است که عده ای همه عرصه عمومی کشوری با وسعت و جمعیت ایران رو با پادگان نظامی اشتباه بگیرن و بخوان برای همه افرادش یونیفرم تعیین کنن. حجاب یونیفرمی هیچ ارزشی نداره.

به هرحال به نظرم قتل مهساامینی تونست شکاف خوبی در بین حامیان و تحمیل کنندگان حجاب اجباری به وجود بیاره و با ایجاد یک موج اجتماعی قوی، از یک طرف هم دل و جرأت زنان رو در راه مبارزه برای حقوقشون افزایش داد و هم هزینه اینطور خشونت ها رو برای گشت ارشاد بالاتر برد.

روح مهسا امینی ، امیرحسین خادمی و دو مأمور نیروی انتظامی که اخیرا در درگیری با اشرار کشته شدن شاد و انشاالله خدا به خانواده هاشون صبر و به مسئولان این کشور خرد و به ما مردم همتی برای اصلاح اونچه اصلاح شدنیست و اراده ای برای تغییر اونچه اصلاح شدنی نیست، بده.🌼🖤

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۰۱ ، ۱۷:۰۹
امید برومندی

مراسم خیامخوانی بوشهری ها خیلی زیباست. میتونه یکی از مهمترین جاذبه های گردشگری بوشهر باشه. من که خیلی دلم میخواد واسه دیدن یه همچین مراسمی از نزدیک یه بار به بوشهر سفر کنم. 

نام این خانم هم ماهرخ کشتکار هست که واقعا صدای گرم و دلنشینی داره. طوری این رباعی رو میخونه که انگار صد در صد جان کلام خیام رو درک کرده و اصلا در همین لحظه خیام در وجودش حلول کرده. علاوه بر صدای دلنشینش، صورت سبزه و با نمک و حالت نشستن و قلیون دست گرفتن و لبخند  روی لب، تکون دادن های سر و بقیه حالت های چهره اش موقع خوندن همه و همه در یک هارمونی کامل با معنای این شعر و آهنگ و متناسب با همه ذهنیت هایی هست که من از خیام و جهان بینی خیام دارم.

کاش از این هنرمندان در کشورمون حمایت بشه. بعد از دیدن این کلیپ خیلی در اینترنت گشتم تا اجراهای دیگه ای از خانم کشتکار رو پیدا کنم، اما هیچی نبود. حیفه که این صدای گرم و دلنشین کمتر دیده و شنیده بشه.

خیام اگر زباده مستی خوش باش
با لاله رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی، چو هستی خوش باش

در هفته پیش رو ۲۸ اردیبشهت روز ملی خیام رو در پیش داریم. روح این شاعر، فیلسوف و دانشمند پر آوازه ایرانی و خراسانی شاد و امیدوارم اندیشه عمیقش بیشتر در بین ما ایرانی ها شناسایی و اجرا بشه.

پی نوشت: 

لذتی که در همین لحظه از دیدن این کلیپ می بریم، به این معنی نیست که رنج و مصیبتی که این روزها بر زندگی عموم مردم کشورمون جاری و ساری شده رو نبینیم و اونها رو از یاد ببریم. کاش روزی شاهد روی کار آمدن زمامداران با درایت و با لیاقتی باشیم که دیگه شاهد صف بستن پی در پی مردممون در صف های روغن و ماکارانی و مرغ و تخم مرغ نباشیم. کاش روزی همه اونقدر خوش و در صلح و آرامش باشیم که در این اردیبهشت زیبا به جای فریاد دادخواهی و مظلومیت هموطنانمون در خوزستان و اصفهان و لرستان و در جای جای کشور، فقط شاهد محافل پر از شور و نشاط سعدی و #خیام_خوانی و انواع جشن و سرورها باشیم.

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۵۴
امید برومندی

نظرات شخصی: 
۱-مزخرف تر از متوحش هایی که در مشهد با اسپری فلفل به زنانی که میخواستن وارد ورزشگاه بشن حمله کردن، کسانی هستن که میگن خب همونطور که مردها نمیتونن تماشاچی بازی زن ها باشن، زن ها هم نباید وارد ورزشگاه مردها بشن!
آخه یه تفکر چقدر میتونه سطحی باشه؟ کسی نیست از اینا بپرسه مگه تا حالا مردا واسه تماشای مسابقات خانمها درخواستی دادن؟ هیچوقت اینطور منسجم و ادامه دار اعتراض کردن؟ خب مردا هم اگر براشون مهمه دنبال حق خودشون برن، چکار به حق خواهی یک گروه دیگه دارن؟ بعدشم محبوبیت مسابقات فوتبال مردان در همه جهان خیلی زیاده و همه جا بین زنان هم طرفدار داره.

۲-مضحک تر از کسانی که وقتی میخوان از جنگ روسیه علیه اوکراین حرف بزنن، برای خوش اومدن پوتین، از واژه «عملیات ویژه نظامی» استفاده میکنن، اونایی هستن که میان به یک شهروند عادی مثلا به یک بلاگر ساده(نه یک رسانه عمومی با بودجه دولتی) میگن چرا از مقاومت مردم ودولت اوکراین در برابر روسیه و مقاومت احمد مسعود علیه طالبان حمایت میکنی ولی درباره جنگ یمن یا سوریه یا فلسطین نظری نمیدی؟
 آخه چجوری باید به اینا فهموند دنیا پر از هزاران موضوعه که هر آدمی بر مبنای علاقه و ایده های خودش به بعضیهاش بیشتر توجه میکنه. آره شاید مسائل یمن و فلسطین واسه یه کسی زیاد مهم نباشه یا نخواد موضع بگیره، اما مسئله اوکراین و افغانستان براش مهم باشه و علناً موضع گیری هم بکنه. این یک انتخاب شخصیه. 

۳-بی خردتر از کسانی که مخالف حقوق شهروندی برابر بین مردها و زن ها هستن، اونایی هستن که میگن هر وقت زن ها هم مثل مردها رفتن سربازی اجباری، بیان ادعای حقوق برابر بکنن! 
خب اولا قانون سربازی اجباری رو هم همین مردها واسه مردها گذاشتن. توی کشور ما کی زن ها در رأس امور بودن که چنین تصمیماتی بگیرن؟ ثانیاً منم طرفدار سربازی اجباری نیستم ولی چه ربطی داره که به خاطر اینکه مردها میرن سربازی باید حقوق شهروندی زنان رو نادیده گرفت؟

۴-بی منطق تر از کسانی که کلا طرفدار فرهنگ مردسالاری هستن و آفرینش زن ها رو برای خدمت به مردها میدونن، اونایی هستن که ادعا دارن خیلی روشنفکر و اهل مطالعه و خردمندن و ... اما با دیدن بعضی مصداق ها از اجرای غلط ایده های فمنیستی در جامعه، کل این جریان فکری درست و معتبر رو زیر سئوال می برن و هنوز به اشتباه تصور میکنن فمنیسم یک جنبش ضد مرد هست.

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۲۷
امید برومندی

یک سال از زمان قتل مرحوم علی فاضلی منفرد جوان همجنسگرای ایرانی به دست چند نفر از اعضای خانواده اش می گذره. خوب یادمه اردیبهشت پارسال زمانی که خبر قتل این طفلی رو به خاطر همجنسگرایی شنیدم فکر کردم شاید تجاوز یا خلاف سنگینی مرتکب شده و گرنه فقط به خاطر گرایش جنسی که نمیشه کسی رو کشت، اونم به این راحتی! هر چند حتی در صورت خلاف و تجاوز هم باز بدون محاکمه عادلانه کسی حق نداره، آدمی رو بکشه. ولی درباره علیرضا چنین انگیزه هایی هم وجود نداشته. پس چرا برادر و پسرعموهاش فکر کردن حق دارن که اون بیچاره رو بکشن؟ 

طرفدار چه مکتب فکری و اعتقادی بودن که آدم کشی براشون راحت تر از تحمل تفاوتهای یک انسان دیگه بوده؟ ظاهرا از نظر قاتلان علی اینکه یک انسان در لحظات خصوصی زندگیش، در اتاق خوابش با یکی مثل خودش میخواد چه رفتاری داشته باشه، خیلی بدتر از اونه که خودشون چاقو و تبر بردارن و دست به قتل بزنن! 

اما واقعا چرا باید اینقدر نفرت و دشمنی نسبت به یک انسان متفاوت داشت؟ آیا از این میترسیدن که نسل بشر به خطر بیافته؟ ولی مگه دگرباشان جنسی چند درصد جامعه هستن؟ آیا بعضی از ما فکر میکنیم اونا روی بقیه تاثیر میذارن؟ خب اگر گرایش جنسی قابل تبلیغ و ترویج یا تغییر دادن بود وقتی که اکثریت جامعه دگرجنسگرا هستن پس قاعدتا اکثریت باید خیلی راحت تر  میتونستن روی اقلیت دگرباشان تاثیر بذارن و تغییرشون بدن. 

اما همونطور که چپ دست ها، سیاه پوست ها، چشم بادامی های آسیا، قدبلندها و قد کوتاه ها در همه جهان همینطوری متولد میشن و روی دیگران تأثیر نمیذارن و ویژگی های ذاتی و خدادادی شون قابل ترویج نیست، گرایش های جنسی هم همینطوره. پس چرا باید اونقدر از این بندگان خدا ترسید و نفرت داشت که به نظر بعضی ها کشتن دگرباشان_جنسی ، بهتر از همزیستی با اونها باشه که فقط خلقت خدادادیشون متفاوته و هیچ آزاری برای بقیه ندارن؟ یه زمانی می ترسیدیم داعش به مرزهای ایران برسه و بیاد سرهامونو ببره، اما با داعش داخلی که ممکنه درون تک تکمون وجود داشته باشه و ناگهان در بعضی موقعیت ها خودشو نشون بده، چه کنیم؟ آیا شما هم کسانی رو می شناسید که از دیدن انسان های متفاوت میترسن و بی جهت ابراز چندش و نفرت می کنن و حتی به متفاوت ها آزار می رسونن؟ اونها داعش درونشون بیدار شده. خیلی مراقب باشید.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۰۲
امید برومندی

در روزهای رونق گرفتن بازار کلاب هاوس در ایران و تب روزافزون ورود ایرانی ها به این شبکه اجتماعی جدید، از اونجایی که ورود به این برنامه باید همراه با دعوتنامه از طرف کس دیگه ای انجام بشه و خیلی ها از جمله خود من چند روزی در انتظار دعوتنامه بودیم، شعر طنز زیر رو سرودم و در پیج اینستاگرامم منتشر کردم:

 

هیچکس نیست که ناز دل ما را بخرد

همنشین دل ما باشد و با ما بپرد

در حقیقت که بماند به مجازی حتی

یکنفر نیست که ما را به کلاب هاوس ببرد

 

 

لازم به توضیحه، از اواخر فروردین 99 وارد کلاب هاوس شدم اما فضاش رو تا حالا اصلا نپسندیدم. اینستاگرام رو بسیار ترجیح میدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۲۹
امید برومندی

این روزها بسیار احساس می کنم میشود با هیچ چیز و هیچ کس در این دنیا مخالفتی نداشت، دشمنی نکرد و در صلح کامل با خود و جهان به سر برد و اصلا نخواست که هیچ چیزی را تغییر داد بلکه با هر کس و هر چیزی در زندگی همانطور که هست انس بست و همزیستی کرد و به کمال رسید.

شاید این نقطه آغازی باشد بر آرامشی عمیق و ژرف و باوری قاطع به ناپایداری اوضاع جهان و نسبتی که همه معناها و ابعاد زندگی با نوع و زاویه نگاه ما دارد.

البته اگر طبیب بودم این نسخه را برای هر بیماری نمی پیچیدم. این از آن نسخه هاست که به همان اندازه که می تواند شفابخش باشد، مهلک و خطرناک هم هست. ممکن است انسان را به بیراهه های رخوت و سستی بکشاند. به نوعی می تواند شروع مردن هم باشد و شروع یک بی تفاوتی سرد و ویرانگر نسبت به همه چیزهایی که به طور منطقی باید برای هر انسان زنده ای اهمیت بالایی داشته باشد.

 ممکن است به جای دیدن عشق و شکوه در همه چیز و لذت آگاهانه ی تسلیم و دل سپردن به جریان هر چه باداباد پس از هر تلاش سخت، انتظاری راکد و کسالت بار و طوأم با رنج و دلمردگی برای عبور خود به خود از شرایط ذلت بار فعلی به ذلت نجاتی کاملا اتفاقی و ترحم برانگیز را در پی داشته باشد.

درست مثل چاقویی که تیزی لبه اش هم می تواند مرگ افرینی کند و هم همراستا با زندگی و ضرورت هایش باشد و البته استفاده از آن همیشه در هر حال باید با احتیاط صورت بگیرد.

به هرحال اگر نگویم این روزها در همه وقت و همه حال زندگی این احساس صلح و رهایی را با خود دارم، اما به کرات آن را در خود حس می کنم و با آن مواجه می شوم که بسیار دلنشین است. گاهی باید چشم ها را بست و با تمام حواس جان به صدای عبور زندگی خیره شد بی هیچ هیجان کاذب و قصدی برای مداخله های غیراصولی در اموری که بسیار بالاتر از حوزه اراده ما، مقدر شده اند.

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۳
امید برومندی