نظرات شخصی

حیاط خلوتی برای بیان دیدگاه های من درباره هرچیزی که به آن فکر می کنم.

نظرات شخصی

حیاط خلوتی برای بیان دیدگاه های من درباره هرچیزی که به آن فکر می کنم.

نظرات شخصی

امید برومندی
متولد 1367
اینجا حیاط خلوتی است برای بیان دیدگاه های شخصی اینجانب درباره هرچیزی که به آن فکر می کنم.
پیج شخصی من در اینستاگرام: omidbromandi@

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برومندی» ثبت شده است

این تصاویر مربوط به خارج از کشور نیست، یک کافه توی تهران خودمونه. اسمشو نمیگم تا خدای نکرده براشون مشکل ایجاد نشه و طبق معمول این روزها چند تا جوون بیگناه به بهانه های واهی از نون خوردن نیافتن.


ولی همونطور که میبینید توی این سه عکس، چندین خانم با حجاب و بی حجاب دور میزهای مختلف نشستن و دارن یک روز عادی رو سپری میکنن. عبارت موسی به دین خود عیسی به دین خود رو میشه در عمل اینجا مشاهده کرد. نه کسی به کسی متلک گفت، نه به کسی تجاوز شد، نه کسی حجاب از سر کسی کشید و نه کسی، دیگری رو مجبور کرد به زور حجاب سرش کنه.


خوشبختانه توی چند روزی که تهران بودم خیلی جاها اینطوری بود. انگار اکثریت مردم فهیم و مهربون ما ارزش آزادی رو به خوبی درک کردن و فهمیدن که نباید در انتخاب های شخصی هم دخالت کنن چون زندگی مسالمت آمیز در کنار هم خیلی ارزشمندتر از اینه که بخوای یک سبک خاص رو به همه تحمیل کنی و تهش بشه اون درگیری ها و تنش های بزرگ اجتماعی که پارسال برای چند ماه کشورمونو فرا گرفت.


کاش عبارت عیسی به دین خود، موسی به دین خود رو واقعا به یک فرهنگ جاری و ساری بین خودمون تبدیل کنیم. نه فقط درباره حجاب بلکه درباره هر موضوع دیگه ای که به ما آسیب نمیزنه. مثلا یه کسانی دوست دارن ایام چهلم به پیاده روی اربعین برن خب چرا باید بعضیای دیگه همش به اینها زخم زبون بزنن و مسخره شون کنن؟ یه کسانی دوست دارن سبک آرایش، غذا خوردن، رقص، ورزش و رابطه عشقی و جنسی و سبک شوخی و سرگرمی خاص خودشونو داشته باشن، چرا فکر میکنیم باید هر چی رو باب میل و عقیده خودمون نیست به دیگران تذکر بدیم؟
 تذکر و یا به عبارتی دیگه امر به معروف و نهی از منکر فقط باید وقتی انجام بشه که واقعا کسی با کارهاش به دیگران آسیب و لطمه بزنه در غیر اینصورت اتفاقا باید تفاوت ها رو پذیرفت و احترام گذاشت. دنیا که نباید مثل یک پادگان نظامی باشه همه یک لباس و یک رفتار و یک ترتیب خاص داشته باشن. دنیا اتفاقا با همین تفاوت ها و تنوعات قشنگتر میشه.


بعضیا میگن این حرف ها رو نگو، برات بد میشه. میگن ضد نظامی، ضد خدا و پیغمبری و ... ولی آیا واقعا از چیزهایی که نوشتم، این معنی ها برداشت میشه؟ یعنی باید اینقدر آستانه تحملمون پایین باشه که حتی اجازه ندیم یه آدمی توی پیج شخصی خودش دو تا نظر شخصی درباره مسائل اجتماعی کشورش بده؟ من که از این حق ساده شهروندی خودم پا پس نمیکشم و امیدوارم اون دوستان نازکدل از همینجا مدارا با سایر هموطنانشون رو یک مقدار تمرین کنن.

 

 

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۲ ، ۰۷:۴۰
امید برومندی

نظرات شخصی: 
۱-مزخرف تر از متوحش هایی که در مشهد با اسپری فلفل به زنانی که میخواستن وارد ورزشگاه بشن حمله کردن، کسانی هستن که میگن خب همونطور که مردها نمیتونن تماشاچی بازی زن ها باشن، زن ها هم نباید وارد ورزشگاه مردها بشن!
آخه یه تفکر چقدر میتونه سطحی باشه؟ کسی نیست از اینا بپرسه مگه تا حالا مردا واسه تماشای مسابقات خانمها درخواستی دادن؟ هیچوقت اینطور منسجم و ادامه دار اعتراض کردن؟ خب مردا هم اگر براشون مهمه دنبال حق خودشون برن، چکار به حق خواهی یک گروه دیگه دارن؟ بعدشم محبوبیت مسابقات فوتبال مردان در همه جهان خیلی زیاده و همه جا بین زنان هم طرفدار داره.

۲-مضحک تر از کسانی که وقتی میخوان از جنگ روسیه علیه اوکراین حرف بزنن، برای خوش اومدن پوتین، از واژه «عملیات ویژه نظامی» استفاده میکنن، اونایی هستن که میان به یک شهروند عادی مثلا به یک بلاگر ساده(نه یک رسانه عمومی با بودجه دولتی) میگن چرا از مقاومت مردم ودولت اوکراین در برابر روسیه و مقاومت احمد مسعود علیه طالبان حمایت میکنی ولی درباره جنگ یمن یا سوریه یا فلسطین نظری نمیدی؟
 آخه چجوری باید به اینا فهموند دنیا پر از هزاران موضوعه که هر آدمی بر مبنای علاقه و ایده های خودش به بعضیهاش بیشتر توجه میکنه. آره شاید مسائل یمن و فلسطین واسه یه کسی زیاد مهم نباشه یا نخواد موضع بگیره، اما مسئله اوکراین و افغانستان براش مهم باشه و علناً موضع گیری هم بکنه. این یک انتخاب شخصیه. 

۳-بی خردتر از کسانی که مخالف حقوق شهروندی برابر بین مردها و زن ها هستن، اونایی هستن که میگن هر وقت زن ها هم مثل مردها رفتن سربازی اجباری، بیان ادعای حقوق برابر بکنن! 
خب اولا قانون سربازی اجباری رو هم همین مردها واسه مردها گذاشتن. توی کشور ما کی زن ها در رأس امور بودن که چنین تصمیماتی بگیرن؟ ثانیاً منم طرفدار سربازی اجباری نیستم ولی چه ربطی داره که به خاطر اینکه مردها میرن سربازی باید حقوق شهروندی زنان رو نادیده گرفت؟

۴-بی منطق تر از کسانی که کلا طرفدار فرهنگ مردسالاری هستن و آفرینش زن ها رو برای خدمت به مردها میدونن، اونایی هستن که ادعا دارن خیلی روشنفکر و اهل مطالعه و خردمندن و ... اما با دیدن بعضی مصداق ها از اجرای غلط ایده های فمنیستی در جامعه، کل این جریان فکری درست و معتبر رو زیر سئوال می برن و هنوز به اشتباه تصور میکنن فمنیسم یک جنبش ضد مرد هست.

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۲۷
امید برومندی

یک سال از زمان قتل مرحوم علی فاضلی منفرد جوان همجنسگرای ایرانی به دست چند نفر از اعضای خانواده اش می گذره. خوب یادمه اردیبهشت پارسال زمانی که خبر قتل این طفلی رو به خاطر همجنسگرایی شنیدم فکر کردم شاید تجاوز یا خلاف سنگینی مرتکب شده و گرنه فقط به خاطر گرایش جنسی که نمیشه کسی رو کشت، اونم به این راحتی! هر چند حتی در صورت خلاف و تجاوز هم باز بدون محاکمه عادلانه کسی حق نداره، آدمی رو بکشه. ولی درباره علیرضا چنین انگیزه هایی هم وجود نداشته. پس چرا برادر و پسرعموهاش فکر کردن حق دارن که اون بیچاره رو بکشن؟ 

طرفدار چه مکتب فکری و اعتقادی بودن که آدم کشی براشون راحت تر از تحمل تفاوتهای یک انسان دیگه بوده؟ ظاهرا از نظر قاتلان علی اینکه یک انسان در لحظات خصوصی زندگیش، در اتاق خوابش با یکی مثل خودش میخواد چه رفتاری داشته باشه، خیلی بدتر از اونه که خودشون چاقو و تبر بردارن و دست به قتل بزنن! 

اما واقعا چرا باید اینقدر نفرت و دشمنی نسبت به یک انسان متفاوت داشت؟ آیا از این میترسیدن که نسل بشر به خطر بیافته؟ ولی مگه دگرباشان جنسی چند درصد جامعه هستن؟ آیا بعضی از ما فکر میکنیم اونا روی بقیه تاثیر میذارن؟ خب اگر گرایش جنسی قابل تبلیغ و ترویج یا تغییر دادن بود وقتی که اکثریت جامعه دگرجنسگرا هستن پس قاعدتا اکثریت باید خیلی راحت تر  میتونستن روی اقلیت دگرباشان تاثیر بذارن و تغییرشون بدن. 

اما همونطور که چپ دست ها، سیاه پوست ها، چشم بادامی های آسیا، قدبلندها و قد کوتاه ها در همه جهان همینطوری متولد میشن و روی دیگران تأثیر نمیذارن و ویژگی های ذاتی و خدادادی شون قابل ترویج نیست، گرایش های جنسی هم همینطوره. پس چرا باید اونقدر از این بندگان خدا ترسید و نفرت داشت که به نظر بعضی ها کشتن دگرباشان_جنسی ، بهتر از همزیستی با اونها باشه که فقط خلقت خدادادیشون متفاوته و هیچ آزاری برای بقیه ندارن؟ یه زمانی می ترسیدیم داعش به مرزهای ایران برسه و بیاد سرهامونو ببره، اما با داعش داخلی که ممکنه درون تک تکمون وجود داشته باشه و ناگهان در بعضی موقعیت ها خودشو نشون بده، چه کنیم؟ آیا شما هم کسانی رو می شناسید که از دیدن انسان های متفاوت میترسن و بی جهت ابراز چندش و نفرت می کنن و حتی به متفاوت ها آزار می رسونن؟ اونها داعش درونشون بیدار شده. خیلی مراقب باشید.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۰۲
امید برومندی

در روزهای رونق گرفتن بازار کلاب هاوس در ایران و تب روزافزون ورود ایرانی ها به این شبکه اجتماعی جدید، از اونجایی که ورود به این برنامه باید همراه با دعوتنامه از طرف کس دیگه ای انجام بشه و خیلی ها از جمله خود من چند روزی در انتظار دعوتنامه بودیم، شعر طنز زیر رو سرودم و در پیج اینستاگرامم منتشر کردم:

 

هیچکس نیست که ناز دل ما را بخرد

همنشین دل ما باشد و با ما بپرد

در حقیقت که بماند به مجازی حتی

یکنفر نیست که ما را به کلاب هاوس ببرد

 

 

لازم به توضیحه، از اواخر فروردین 99 وارد کلاب هاوس شدم اما فضاش رو تا حالا اصلا نپسندیدم. اینستاگرام رو بسیار ترجیح میدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۲۹
امید برومندی

این روزها بسیار احساس می کنم میشود با هیچ چیز و هیچ کس در این دنیا مخالفتی نداشت، دشمنی نکرد و در صلح کامل با خود و جهان به سر برد و اصلا نخواست که هیچ چیزی را تغییر داد بلکه با هر کس و هر چیزی در زندگی همانطور که هست انس بست و همزیستی کرد و به کمال رسید.

شاید این نقطه آغازی باشد بر آرامشی عمیق و ژرف و باوری قاطع به ناپایداری اوضاع جهان و نسبتی که همه معناها و ابعاد زندگی با نوع و زاویه نگاه ما دارد.

البته اگر طبیب بودم این نسخه را برای هر بیماری نمی پیچیدم. این از آن نسخه هاست که به همان اندازه که می تواند شفابخش باشد، مهلک و خطرناک هم هست. ممکن است انسان را به بیراهه های رخوت و سستی بکشاند. به نوعی می تواند شروع مردن هم باشد و شروع یک بی تفاوتی سرد و ویرانگر نسبت به همه چیزهایی که به طور منطقی باید برای هر انسان زنده ای اهمیت بالایی داشته باشد.

 ممکن است به جای دیدن عشق و شکوه در همه چیز و لذت آگاهانه ی تسلیم و دل سپردن به جریان هر چه باداباد پس از هر تلاش سخت، انتظاری راکد و کسالت بار و طوأم با رنج و دلمردگی برای عبور خود به خود از شرایط ذلت بار فعلی به ذلت نجاتی کاملا اتفاقی و ترحم برانگیز را در پی داشته باشد.

درست مثل چاقویی که تیزی لبه اش هم می تواند مرگ افرینی کند و هم همراستا با زندگی و ضرورت هایش باشد و البته استفاده از آن همیشه در هر حال باید با احتیاط صورت بگیرد.

به هرحال اگر نگویم این روزها در همه وقت و همه حال زندگی این احساس صلح و رهایی را با خود دارم، اما به کرات آن را در خود حس می کنم و با آن مواجه می شوم که بسیار دلنشین است. گاهی باید چشم ها را بست و با تمام حواس جان به صدای عبور زندگی خیره شد بی هیچ هیجان کاذب و قصدی برای مداخله های غیراصولی در اموری که بسیار بالاتر از حوزه اراده ما، مقدر شده اند.

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۳
امید برومندی

#پسرخاله   #پسرخاله_جان  #شب_نشینی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۳۲
امید برومندی

اردیبهشت بود
 زمزمه روی لب بهار
و چه قدر اردیبهشت بود، بهار

امیدبرومندی

دوباره فصل گل دادن زیتون های تلخ شد. کاش میشد عطر شیرینشون رو از طریق فضای مجازی انتقال داد و این پارادوکس شاعرانه تلخ و شیرین رو همیشه نگه داشت. ولی حالا که نمیشه، پیشنهاد میکنم الان که ایام گل دادن این درخت هاست و خدا رو شکر در همه جای سطح شهر زیاد هستن، حتما چند دقیقه ای زیر سایه یکیشون بایستید و ذهنتونو از همه دغدغه های همیشگی و ناتموم شخصی و اجتماعی خالی و مشامتونو از عطر شیرینشون پر کنید.
 

شاید بعدش به این نتیجه برسید که بعضی چیزها اصلا اونقدرها که فکر میکردیم مهم نبوده. بعضی مشکلات، بعضی هیاهوهای زندگی و بعضی جنجالها، هر چی بیشتر بهشون بها بدیم، بزرگتر میشن. اما اگر زیاد بهشون بها ندیم بیشترشون میشینن سر جاشون.

اما، اما، اما.... اون اصلی ترین ها اونا که عمیق تر میسوزونن رو حتی عطر همه گل های بهاری سطح شهر هم نمیتونه از بین ببردشون. اونا میمونن و ما یاد میگیریم که بهشون عادت کنیم و باهاشون باهاشون بزرگتر بشیم. آره دیگه، کلا زندگی درد داره.
 

شاعر قشنگ گفته: زندگی درد قشنگیست که جریان دارد

به زندگی با همه تلخی هاش بخندیم. درست مثل این زیتون ها، که تلخ و شیرینشون با همه

من گل نزدم به موهام، گلها خودشون رفتن لای موهام شاخه درخت پایین بود، موقع رد شدن به کله ادم میخورد. یه زنبورم دور و برش می پلکید، منم کلمو مثل زرافه میکردم توی شاخ و برگ ها تا بو کنم گلا رو دیگه بخیر گذشت.

 

صفحه من در اینستاگرام: omidbromandi@
 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۵۵
امید برومندی

هفته گذشته تولد خواننده بسیار خوب کشورمون خانم گوگوش بود. کسی که می تونیم بهش بگیم اسطوره ای در موسیقی پاپ چند دهه اخیر ایران. این اسطوره در پانزدهم اردیبهشت 70 ساله شد. گوگوش ویژگی هایی داره که به جرأت میشه گفت از معدود خوانندگان ایرانی است که در تراز بین المللی هم حرف هایی برای گفتن داره. 

پیشینه فعالیت، کارهای ماندگار، قدرت صدا، انتخاب ترانه های عمیق و با معنی و همکاری با آهنگسازهایی که واقعا استاد بوده و هستن در کارهاشون. در کارنامه کاری گوگوش به نظرم به ندرت میشه کار ضعیف پیدا کرد. من که هرچی سنم میره بالاتر بیشتر طرفدارش میشم و برام جایگاه ویزه تری پیدا میکنه.

البته یقیناً گوگوش هم مثل هر آدم دیگه ای در زندگی هنری یا شخصیش نقاط ضعفی داره. اهل این نیستم که هیچکسی رو بت کنم و بپرستم. ولی حداقل اون قسمت هاییش که به ما مربوط میشه یعنی اثار هنریش، اکثرا همه عالی و فاخر هستن.

گوگوش و بسیاری دیگه از خوانندگان خوبمون اگر در ایران می موندن و ما مردم ایران رسما می تونستیم از این هنرمندانمون با خرید آلبوم ها و یا خرید بلیط های کنسرتشون در داخل کشور حمایت کنیم، موسیقی پاپ ایران خیلی بیشتر از این در جهان پا میگرفت و می درخشید. هر چند همین حالا هم همیشه کنسرت های گوگوش در خارج از کشور پر از جمعیت میشه ولی قطعا اگر اجازه فعالیت درکشور خودش رو داشت خیلی بهتر می تونست بدرخشه.

ناراحت و خشمگینم از دست نسلی که این هنرمندان خوب رو از کشور خودشون بیرون کردن و ما رو محروم کردن از چنین خوب هایی. و آخرشم خودشون نتونستن کشور بهتری بسازن. فقط ماحصل اون ارمانگرایی های تخیلی و افراطی شد وضعیت نابسامان امروزی که تتلو فقط یکی از واضح ترین پیامدهاشه. کسی که بعد از بیرون دادن کلی موسیقی های غیرقابل دفاع، از یه جایی به بعد با یه مقدار ظاهرسازی با مجوز نهادهای رسمی رفت روی عرشه یک کشتی و ترانه ای حماسی خوند که بعیده واقعا معنیشو میفهمیده و بعد با دست های تماما تتو شده، به دیدار یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری رفت در حالیکه هم قبلش در منجلاب پوچی بود و هم بعدش به مرداب تباهی افتاد. حالا هم که میخواد حرمسرا راه بندازه و ... اگر قرار  به نرمی و مدارا بود، کاش با هنرمندان اصیل و فاخری مثل گوگوش این مدارا صورت میگرفت. 

هرچند هنرمندانی مثل گوگوش هیچوقت از دل طرفدارانشون در ایران نرفتن و تازه حالا با وجود این فضای مجازی خیلی بیشتر از قبل حضور دارن. اما رنج تبعید برای اونا و رنج دوری برای طرفدارانشون به هرحال حال هست.

اصلا نمیدونم چی شد که یه دفعه یه عده ای در یک جایی از تاریخ معاصر ایران خواستن به این هنرمندان نازنین گیر بدن؟ واقعا دنبال چه هدف و آرمانی بودن؟ آیا روش درستی رو انتخاب کردن؟ آیا حتی یک درصد به اون آرمان ها نزدیک شدن؟ کاش هیچ وقت افراط نکنیم. داشتن آرمان خوبه اما در آرمانگرایی هم نباید دچار افراط بشیم. تصمیمات و رفتارهای هیجانی و احساسی آفت جامعه ماست. هر وقت یاد بگیریم قیمه ها رو نریزیم توی ماست ها، تا حد امکان به عقاید و سبک زندگی دیگران کاری نداشته باشیم و مبنای تصمیم گیری های اجتماعی مون رو میانگین عقل بشر تا همین جایی که تا همین حالا قد میده، قرار بدیم، جامعه مون از این بحران ها و التهاب های همیشگیش فاصله میگیره و به یک ثبات و ارامشی میرسه.

خلاصه کلام گوگوش و بیشتر آثارش و هنرمندان همسطحش رو دوست دارم و متاسفم که به عنوان یک ایرانی حتی همین چند خط درد و دل رو هم با نگرانی مینویسم. اما مینویسم چون نمیخوام ادامه دهنده رویه اشتباه حذف هنرمندان خوب از کشور خودشون باشم.

 

پی نوشت:

این متن برای اینستاگرامم نوشته شده بود. منتها همش اونجا جا نشد و مجبور به خلاصه سازی شدم، اما متن کامل رو در اینجا درج کردم. ادرس پیج اینستاگرام بنده: omidbromandi@

 

 

 

 


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۵۸
امید برومندی

تلاش لحظه های آبی برای غلبه بر حجم بی پایان سیاهی ها

 

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۲۸
امید برومندی

امیدبرومندی / مجله اینترنتی اسرارنامه

آبگرفتگی معابر شهر بعد از هر باران بهاری، داستان تازه ای نیست. دست روی دست گذاشتن و سهل انگاری، مسئولانمان و ناتوانیشان در پیشگیری از از وقوع چنین حوادثی نیز تازه نیست. اما رنج و خسارتی که به بخشی از همشهریانمان وارد میشود، هر بار تازه و جانگداز است.

بعد از بارندگی شدید بعد از ظهر پنجشنبه 11 اردیبهشت، کلیپی در فضای مجازی سبزوار منتشر شده است از وضعیت اسف بار کوی گلستان که نشان می دهد سیلاب به داخل خانه و مغازه های مردم راه پیدا کرده و خسارات سنگینی را به بار آورده است. در این کلیپ صدای مردی از اهالی کوی گلستان به وضوح سیدعلی کوشکی شهردار سبزوار را خطاب قرار می دهد و او را مسئول این وضع می خواند و طلب خسارت می کند. صدای خشمگین زنی نیز به گوش می رسد که با ناله و فغان مسئولان این وضعیت را به باد نفرین می گیرد. دیدن این کلیپ و شنیدن این صداها چهارستون بدن را می لرزاند. این ها درد عریان شماری از همشهریان ماست که نمی شود بیخیالشان شد.

اما دیگر رسانه ها چه بگویند که تا کنون نگفته اند؟ مردم رنجشان را چگونه نشان بدهند بیشتر و بهتر از این کلیپ ها که به لطف پیشرفت تکنولوژی و رسانه های مجازی تهیه و منتشر می شوند؟ اما آیا در این شهر واقعا عزمی برای مدیریت به هر شکل علمی یا جهادی وجود دارد؟ اصلا کسی هست که واقعا بخواهد این مردم را یاری دهد؟ این دستگاه های عریض و طویل در این شهر چه میکنند که هر باران بهاری به جای لذت و طراوت باید برایمان درد و رنج و خسارت به ارمغان آورد؟

کوی گلستان، جایی در دل طبیعت وحشی نیست که مردمی بیخیال و غافل، بدون توجه به هشدارهای هواشناسی یا سایر دستگاه های مربوطه، برای تفریح و گردش به آنجا رفته باشند و بخشی از مصیبت وارده، تقصیر خودشان باشد. اینحا، مرکز شهر سبزوار است. جایی که خانه تعداد زیادی از همشهریانمان به عنوان اولین جانپناه هر انسان در آنجا قرار دارد. جایی که مغازه های شماری از شهروندان سبزواری به عنوان محل کسب و کار و برای تامین معاش خانواده هایشان در آنجا قرار دارد. در یک کلام خانه و زندگی مردم است . شوخی که نیست.

کوی گلستان با همین اهالی ویژه خود حدود هفتصد سال است که در همین نقطه از شهر سبزوار وجود داشته است. اسمشان را به اشتباه غرشمار (غیرشمار) یا غربتی گذاشته اند. آن ها غریبه نیستند. سابقه سکونت آبا و اجدادشان در این شهر از خیلی های دیگر بیشتر است. خیلی قبل تر از سال ۱۳۱۱ که شهرداری سبزوار به عنوان یکی از اولین شهرداری های کشور در تشکیلاتی به شکل امروزی تاسیس شده تا کنون، این ها همینجا ساکن قلب شهر بوده اند. اما انگار هیچکدام از مدیرانی که دراین 90 سال روی کار امده اند، شایستگی رسیدگی و حل مشکلات این کوی اصیل و با پیشینه را نداشته اند.

کوی گلستان این روزها کوی حیرانی است. حیرانی از این همه ادعا، این همه طرح و برنامه، این همه جلسه و شعار و وعده و خبر و گزارش و دست آخر هیچ. اما ای کاش حداقل قبل از اینکه کوی حیرانی به کوی ویرانی تبدیل شود، چند مسئول دلسوز و با تدبیر و اهل عمل پیدا می شدند که به یک عمر حیرانی، تبعیض، بیخیالی و بی مسئولیتی در قبال این محله پایان می دادند.

صداهای داخل یکی از کلیپ ها، مشخصا شهردار سبزوار سید علی کوشکی را خطاب قرار می دهند. البته که او در اذهان عمومی مردم متهم ردیف اول است. اما نباید از سایرین نیز غافل شد. شورای شهر چه می کند؟ فرمانداری چه می کند؟ دانشگاه های این شهر با این همه عضو هیئت علمی و متفکر و عالم و دانشمند چه می کنند؟ آیا در این شهر کسی هست که به مردم بی نوا یاری رساند؟ اصلا اگر در این شهر کسی نیست، در استان چه طور؟ استاندار کجاست؟ مدیران کل استانی کجایند؟ اگر در استان هم کسی نیست، وزرا کجایند؟ شخص رئیس جمهور کجاست؟ قوه قضائیه کجاست؟ چرا کسی به دفاع از داد مردم، بعد از این همه تکرار مصیب های همیشگی در دادگاهی عادل ادعای جرم و دادخواهی مظلوم را نمی کند؟ آیا ما مردم و رسانه ها صدایمان را خوب نرسانده ایم یا گوش آن ها نیز سنگین است؟

 

پی نوشت:

1- ابگرفتگی شدید بعد از ظهر پنجشنبه 11 اردیبهشت در سبزوار فقط مخصوص کوی گلستان نبوده است. اما ظاهرا وضعیت کوی گلستان خسارت بار تر از بقیه مناطق شهر بود. این در حالی است که سالهاست سبزوار پایلوت طرح نوسازی محلات هدف در کشور شناخته می شود. اما گویی یک بارندگی نیم ساعته رگباری همه ادعاها را شست و برد. معلوم کرد یا کارشان را درست انجام نداده اند، یا آنقدر کند و لاک پشتی پیش رفته اند که عملا تاثیری به حال مردم نداشته است. درست است که بارندگی شدید بود. اما همه می دانیم درجغرافیای سبزوار هر سال در فصل بهار یک یا چند مورد از این بارندگی ها اتفاق می افتد. حتی در سالهای خشکسالی باز هم بارندگی های بهاری همینطور رگباری و سیل آسا بود. پس دیگر نباید باز هم غافلگیر شویم. وجود این همه مسئولان به خاطر همین است که از یک پدیده جوی تکراری و قابل پیش بینی، هر سال همان ضربه های قبلی را نخوریم.

2- درد فقط درد یک محله نیست. هر چند همان یک محله هم به اندازه کافی مهم است و رنج اهالی آن، رنج همه ماست. اما آدم از این وضعی که می بیند، واقعا نگران می شود که از کجا معلوم فردا بی تدبیری ها و بی مدیریتی ها شامل خانه و محله خود ما هم نشود؟ راستی برای باران بعدی آماده اید؟

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۳۸
امید برومندی