نظرات شخصی

حیاط خلوتی برای بیان دیدگاه های من درباره هرچیزی که به آن فکر می کنم.

نظرات شخصی

حیاط خلوتی برای بیان دیدگاه های من درباره هرچیزی که به آن فکر می کنم.

نظرات شخصی

امید برومندی
متولد 1367
اینجا حیاط خلوتی است برای بیان دیدگاه های شخصی اینجانب درباره هرچیزی که به آن فکر می کنم.
پیج شخصی من در اینستاگرام: omidbromandi@

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سبزوار» ثبت شده است

در روزهای اخیر یک مرد سبزواری طی یک درگیری خیابانی با افرادی که مزاحم دو دختر جوان شده بودن، به قتل رسید.

روح مرحوم حمیدرضا الداغی شاد و خدا به خانواده اش صبر بده. اما آیا می شد از رقم خوردن این فاجعه جلوگیری کرد؟

بعضی از افراد معتقدن اینطور مواقع هر کسی میخواد بره کمک، باید به عنوان یک اصل مهم حفظ جون خودش رو در نظر بگیره. خصوصا وقتی که اصلا معلوم نیست علت درگیری بین اون دختر و پسر و رابطه شون چی بوده و تهش میخواسته به کجا ختم بشه؟ شاید تهش به این تلخی هم نمیشد! اصلا نهایتش اینه یکی از همون ها که درگیر ماجرا بودن کشته میشدن. خب الانم بالاخره یک نفر کشته شد. ولی یک نفر آدم کاملا بیگناه که واسه خودش زندگی و خانواده جدایی داشت و حق خانواده اش نبود که اینطوری بی دلیل داغدار بشن. پس ظاهرا در اصل ماجرا هیچ تغییری ایجاد نشده فقط جای قربانی ها عوض شده. 

تازه متاسفانه این ماجرا دست آویزی شده برای بعضی افراد که میخوان از این فاجعه، به نفع اهداف و عقاید شخصی و سیاسی خودشون سوءاستفاده کنن. مثلا در حالیکه در فیلم کمتر از دو دقیقه ای این حادثه فقط نحوه درگیری و چاقو خوردن مرحوم الداغی مشخصه و بقیه علل و جزئیات ماجرا مشخص نیست، عده ای میخوان به زور این مسئله رو به بی حجابی دخترها (که اتفاقا در اون فیلم بی حجاب هم نبودن) و موضوعات روز کشور و مطالبات مردم در جنبش زن زندگی آزادی ربطش بدن و به اصطلاح مصادره به مطلوب کنن! حالا انگار که تا الان قتل و درگیری و چاقوکشی سر مسائل مختلف مالی، ناموسی، قبیله ای، دعواها و هیجانات لحظه ای و ...توی این شهر و کشور نبوده!


و اما دو نکته برای جمع بندی:


1-    بهترین کار در چنین موقعیت هایی، اطلاع دادن به پلیس و تلاش برای منصرف کردن طرف های درگیر از ادامه دعواست. با اضافه شدن افراد جدید در یک درگیری، ممکنه اون بحران ابعاد بزرگتری پیدا کنه. باید یادمون باشه که اصل مهم جلوگیری از بروز فاجعه است نه عوض کردن جای قربانی ها!


2-    به جای سرزنش کردن دائمی زنان و تلاش برای محدود کردن اونها باید تلاش کرد که امنیت و فرهنگ جامعه رو بالا ببریم تا همه بتونن آزادانه طبق باور و علاقه خودشون زندگی کنن و چند فرد اوباش به این راحتی به خودشون جرأت ندن مزاحمت و درگیری ایجاد کنن و دست به سلاح بشن!


بازم روح مرحوم الداغی که به هرحال قصد کمک و یاری رسانی رو داشت شاد. امیدوارم مجازات عادلانه ای در انتظار قاتلینش باشه و کاش کمتر شاهد این فجایع باشیم. 

 

دریافت

 


 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۳:۴۳
امید برومندی

در نشست صمیمانه تحریریه اسرارنامه 

 

پایگاه خبری اسرارنامه از سال 1390 با سرمایه گذاری موسسه فرهنگی هنری کیاسبز بیهق در سبزوار راه اندازی شده و در همه این سالها به عنوان اولین مجله تحلیلی غرب خراسان رضوی با رویکرد فرهنگی و اجتماعی به فعالیت پرداخته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۲۹
امید برومندی

این یادداشت در اواخر اردیبهشت 99 در پیج اینستاگرامیم منتشر شد: 


 شورای فرهنگ عمومی سبزوار اخیرا تصمیم گرفته دوچرخه سواری بانوان رو در پارکها و اماکن عمومی این شهر ممنوع کنه!😯

اولش خجالت کشیدم که این خبر از شهرم در جایی درز کنه😓 خصوصا چون در پیج خودم دوستان غیر سبزواری دارم، اصلا دوست نداشتم چنین چیزی رو اینجا انعکاس بدم ولی بعد دیدم در این رابطه بیشتر مردم در اکثر شهرها با هم همدرد و همدلن و تقریبا همه میدونیم که چه قدر عمل اونا با ما فرق داره.

به عنوان یک #شهروندسبزواری که هیچ ادعایی بر درستی دیدگاه هام ندارم، نظرم اینه که این هم یک اقدام مردود دیگه است که از تفکراتی عقب تر از زمان نشأت گرفته.

شخصا هرچی فکر میکنم میبینم که هیچ جا نباید ممنوعیتی برای #دوچرخه_سواری_زنان وجود داشته باشه. آخه هیچ دلیل واقعی و منطقی برای این پیدا نمیکنم که #دوچرخه_سواری_بانوان خلاف #عفت_عمومی و زمینه ساز فساد و تباهی جامعه بشه! البته چون جدیده ممکنه برای خیلیا تازگی داشته باشه و اولش بعضیا واکنش منفی نشون بدن. ولی همیشه در هر عرصه ای تعدادی افراد قدرتمند و پیشرو وجود دارن که خطرات اولیه رو به جون میخرن و جاده رو برای بعدی ها صاف میکنن. از این افراد باید #حمایت کرد وقتی که ذاتا کارشون ایرادی نداره، نه اینکه محدودشون کرد!🤔
.
به هر حال خوشبختانه در دوسال اخیر تعداد #خانم_های_دوچرخه_سوار در سطح شهر زیاد شده که نه فقط برای ورزش، بلکه دیدم که برای خریدهای روزمره هم با دوچرخه تردد میکنن.
.

یادمه دفعه اول که بانوی #دوچرخه_سواری رو در معابر عمومی دیدم همراه یکی از دوستانم بودم. خانم #دوچرخه_سوار آهسته از کنار خیابون عبور میکرد و به نظر میرسید به سختی استرسش رو کنترل میکنه. به دوستم گفتم بیا لبخند بزنیم و با #ایما_و_اشاره حمایتمونو بهش نشون بدیم. دوستم گفت این بنده خدا از بس تحت استرسه ممکنه حتی از لبخند حمایت ما هم، برداشت اشتباه بکنه و استرسش بیشتر بشه. بهتره طوری رد بشیم که انگار خیلی عادیه و اصلا توجهمون بهش جلب نشده. دیدم نظر دوستم درست بود و همین کار رو کردیم. میخوام بگم خیلی از ما #مردم ایران دوست داریم که جامعه شادتر و سالم تری رو ببینیم و بسازیم اما متاسفانه #محافظه_کاری های افراطی عده ای که بر جایگاه های تصمیم سازی غلبه دارن، این فرصت رو ازمون میگیره و هر روز مایوس ترمون میکنه.
.
خلاصه تصمیم گیرندگانی که طرز فکرشون خیلی از دنیای ما دوره، میتونن هر تصمیمی که میخوان بگیرن. مهم نیست.😏 ولی من یکی که #حامی_دوچرخه_سواری_بانوان_هستم و امیدوارم بتونم اونقدر  اثرگذار باشم که هرجایی من حضور دارم، برای زنان سرزمینم جای امن تری باشه. 

 

چند نکته:

۱- همونطور که قابل پیش بینی بود، بعضی ها به مایی که مدافع #دوچرخه_سواری_بانوان هستیم، میگن #غرب_زده . 
خوب باشه اگر #غربزدگی اینه که حامی حقوق زنان کشورت باشی، از ورزش های سالم و مفیدی مثل #دوچرخه_سواری براشون حمایت کنی و ... بله با افتخار #من_یک_غربزده_ام و چه خجالت آوره که بعضی ها اینطوری نیستن. آخه ما برده اسم ها نیستیم. بچه هم نیستیم که از چنین نسبت هایی که بهمون بدن بترسیم. انسان #آزاده درگیر قید و بندهای قومی و قبیله ای و جغرافیایی نمیشه و هر چیز خوبی رو در هر جای دنیا باشه، انتخاب میکنه حتی اگر در #فرهنگ_غرب باشه.
.

۲- آیا #دوچرخه_سواری_زنان مخالف با حجابه؟ یعنی زن با #حجاب نمیتونه دوچرخه سواری کنه؟ معلومه که اینطور نیست. همونطور که زنان پیاده هم اگر خودشون بخوان میتونن #بی_حجاب یا #باحجاب بشن در دوچرخه سواری هم میشه.
.

۳- احساس میکنم مسئولان و تصمیم گیرندگان جامعه مون، در بسیاری از تصمیم گیری هاشون، تسلیم اراده اراذل و اوباشی میشن که به هر شکلی آماده ایجاد مزاحمت و بی نظمی اجتماعی هستن. وگرنه اگر از هر کدوم از اعضای مرد شورای فرهنگ عمومی سبزوار این سئوال رو بپرسی که آیا خود شما از دیدن زنی که سوار دوجرخه است، تحریک میشی و بنیانت سست میشه و همه ارزش هاتو به باد میدی و گرفتار هزار فکر خاک برسری میشی؟ قطعا جواب منفی خواهند داد. خب منم که اینطوری نیستم. دوستامم که اینطوری نیستن، خیلی های دیگه هم اینطوری نیستن. فقط عده کمی شاید اینطوری هستن که اونام خیلی هاشون با #فرهنگسازی درست میشن. پس چرا بازم چنین مصوباتی وضع میشه؟ از ترس اون عده خیلی کم که بیمارن و زمینه ایجاد مزاحمت های اجتماعی برای دیگران خصوصا زنان رو دارن؟ خب پس مبارک باشه. به جای اینکه ما اونها رو کنترل کنیم، اونا دارن ما رو کنترل میکنن و مبنای تصمیم گیری های اجتماعی شدن! گویا اینجا کسی روی وجود آدم های سالم و عادی حساب نمیکنه (حالا فرهیختگان پیشکش) گویا همه برنامه ریزی ها و قوانین بر مبنای وجود آدم های ناسالم و هنجارشکنه طوریکه انگار اصل اونا هستن و بقیه فرع محسوب میشن. .اگر با همین فرمون بریم جلو، بعید نیست یه مدت دیگه کلا ممنوعیت خروج خانم ها از خونه ها رو تصویب کنن. چون به هر حال احتمال خطر همیشه هست. حتی برای زنان پیاده🙄
.
#حامی_دوچرخه_سواری_بانوان_هستم
#ممنوعیت_تراشیهای_بی_مبنا_ممنوع

پی نوشت: تصویر استفاده شده در این پست از پیج دوست خوبم خانم صفاری عزیز برداشته شده. دوچرخه سواری 4 بانوی جوان و محترم سبزواری که هیچ جنبه منفی و خطرآفرینی در این صحنه دیده نمیشه. کسی که از دیدن این عکس منقلب بشه، اون فرد واقعا بیماره. بیمارها رو باید تحت درمان و کنترل درآورد. نه اینکه شادی و سلامتی شهروندان سالم و عادی رو جامعه رو قربانی یک عده معدود از افراد بیمار کرد. 

 

به امید شادی و سرزندگی و برقراری همه آزادی هایی که حق اول همه زنان و مردان آزاده ایرانی است.

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۹ ، ۲۲:۲۳
امید برومندی

امیدبرومندی / مجله اینترنتی اسرارنامه

آبگرفتگی معابر شهر بعد از هر باران بهاری، داستان تازه ای نیست. دست روی دست گذاشتن و سهل انگاری، مسئولانمان و ناتوانیشان در پیشگیری از از وقوع چنین حوادثی نیز تازه نیست. اما رنج و خسارتی که به بخشی از همشهریانمان وارد میشود، هر بار تازه و جانگداز است.

بعد از بارندگی شدید بعد از ظهر پنجشنبه 11 اردیبهشت، کلیپی در فضای مجازی سبزوار منتشر شده است از وضعیت اسف بار کوی گلستان که نشان می دهد سیلاب به داخل خانه و مغازه های مردم راه پیدا کرده و خسارات سنگینی را به بار آورده است. در این کلیپ صدای مردی از اهالی کوی گلستان به وضوح سیدعلی کوشکی شهردار سبزوار را خطاب قرار می دهد و او را مسئول این وضع می خواند و طلب خسارت می کند. صدای خشمگین زنی نیز به گوش می رسد که با ناله و فغان مسئولان این وضعیت را به باد نفرین می گیرد. دیدن این کلیپ و شنیدن این صداها چهارستون بدن را می لرزاند. این ها درد عریان شماری از همشهریان ماست که نمی شود بیخیالشان شد.

اما دیگر رسانه ها چه بگویند که تا کنون نگفته اند؟ مردم رنجشان را چگونه نشان بدهند بیشتر و بهتر از این کلیپ ها که به لطف پیشرفت تکنولوژی و رسانه های مجازی تهیه و منتشر می شوند؟ اما آیا در این شهر واقعا عزمی برای مدیریت به هر شکل علمی یا جهادی وجود دارد؟ اصلا کسی هست که واقعا بخواهد این مردم را یاری دهد؟ این دستگاه های عریض و طویل در این شهر چه میکنند که هر باران بهاری به جای لذت و طراوت باید برایمان درد و رنج و خسارت به ارمغان آورد؟

کوی گلستان، جایی در دل طبیعت وحشی نیست که مردمی بیخیال و غافل، بدون توجه به هشدارهای هواشناسی یا سایر دستگاه های مربوطه، برای تفریح و گردش به آنجا رفته باشند و بخشی از مصیبت وارده، تقصیر خودشان باشد. اینحا، مرکز شهر سبزوار است. جایی که خانه تعداد زیادی از همشهریانمان به عنوان اولین جانپناه هر انسان در آنجا قرار دارد. جایی که مغازه های شماری از شهروندان سبزواری به عنوان محل کسب و کار و برای تامین معاش خانواده هایشان در آنجا قرار دارد. در یک کلام خانه و زندگی مردم است . شوخی که نیست.

کوی گلستان با همین اهالی ویژه خود حدود هفتصد سال است که در همین نقطه از شهر سبزوار وجود داشته است. اسمشان را به اشتباه غرشمار (غیرشمار) یا غربتی گذاشته اند. آن ها غریبه نیستند. سابقه سکونت آبا و اجدادشان در این شهر از خیلی های دیگر بیشتر است. خیلی قبل تر از سال ۱۳۱۱ که شهرداری سبزوار به عنوان یکی از اولین شهرداری های کشور در تشکیلاتی به شکل امروزی تاسیس شده تا کنون، این ها همینجا ساکن قلب شهر بوده اند. اما انگار هیچکدام از مدیرانی که دراین 90 سال روی کار امده اند، شایستگی رسیدگی و حل مشکلات این کوی اصیل و با پیشینه را نداشته اند.

کوی گلستان این روزها کوی حیرانی است. حیرانی از این همه ادعا، این همه طرح و برنامه، این همه جلسه و شعار و وعده و خبر و گزارش و دست آخر هیچ. اما ای کاش حداقل قبل از اینکه کوی حیرانی به کوی ویرانی تبدیل شود، چند مسئول دلسوز و با تدبیر و اهل عمل پیدا می شدند که به یک عمر حیرانی، تبعیض، بیخیالی و بی مسئولیتی در قبال این محله پایان می دادند.

صداهای داخل یکی از کلیپ ها، مشخصا شهردار سبزوار سید علی کوشکی را خطاب قرار می دهند. البته که او در اذهان عمومی مردم متهم ردیف اول است. اما نباید از سایرین نیز غافل شد. شورای شهر چه می کند؟ فرمانداری چه می کند؟ دانشگاه های این شهر با این همه عضو هیئت علمی و متفکر و عالم و دانشمند چه می کنند؟ آیا در این شهر کسی هست که به مردم بی نوا یاری رساند؟ اصلا اگر در این شهر کسی نیست، در استان چه طور؟ استاندار کجاست؟ مدیران کل استانی کجایند؟ اگر در استان هم کسی نیست، وزرا کجایند؟ شخص رئیس جمهور کجاست؟ قوه قضائیه کجاست؟ چرا کسی به دفاع از داد مردم، بعد از این همه تکرار مصیب های همیشگی در دادگاهی عادل ادعای جرم و دادخواهی مظلوم را نمی کند؟ آیا ما مردم و رسانه ها صدایمان را خوب نرسانده ایم یا گوش آن ها نیز سنگین است؟

 

پی نوشت:

1- ابگرفتگی شدید بعد از ظهر پنجشنبه 11 اردیبهشت در سبزوار فقط مخصوص کوی گلستان نبوده است. اما ظاهرا وضعیت کوی گلستان خسارت بار تر از بقیه مناطق شهر بود. این در حالی است که سالهاست سبزوار پایلوت طرح نوسازی محلات هدف در کشور شناخته می شود. اما گویی یک بارندگی نیم ساعته رگباری همه ادعاها را شست و برد. معلوم کرد یا کارشان را درست انجام نداده اند، یا آنقدر کند و لاک پشتی پیش رفته اند که عملا تاثیری به حال مردم نداشته است. درست است که بارندگی شدید بود. اما همه می دانیم درجغرافیای سبزوار هر سال در فصل بهار یک یا چند مورد از این بارندگی ها اتفاق می افتد. حتی در سالهای خشکسالی باز هم بارندگی های بهاری همینطور رگباری و سیل آسا بود. پس دیگر نباید باز هم غافلگیر شویم. وجود این همه مسئولان به خاطر همین است که از یک پدیده جوی تکراری و قابل پیش بینی، هر سال همان ضربه های قبلی را نخوریم.

2- درد فقط درد یک محله نیست. هر چند همان یک محله هم به اندازه کافی مهم است و رنج اهالی آن، رنج همه ماست. اما آدم از این وضعی که می بیند، واقعا نگران می شود که از کجا معلوم فردا بی تدبیری ها و بی مدیریتی ها شامل خانه و محله خود ما هم نشود؟ راستی برای باران بعدی آماده اید؟

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۳۸
امید برومندی


چه زود تمام شدند. اصلا کسی فکرش را هم نمی کرد به این سرعت همه چیز فروکش کند و بادشان بخوابد. منظورم مشکلات کشور نیست. منظورم معضلات ریز و درشت شهرستان هم نیست. چون همه آن ها هنوز به قوت خود باقی است. نابسامانی های کوی گلستان هنوز حل نشده است. صدای سوت قطار هنوز به گوش سبزواری ها نرسیده است. هنوز جوانان زیادی بیکار و به فکر مهاجرتند، شهرستان شدن ششتمد هنوز ابلاغ نشده است، نیروگاه برق هنوز در حد حرف است. در این بین انگار فقط آنچه تمام شده است، نمایندگانمان هستند. آقایان مقصودی و سبحانی فر دو نماینده غرب خراسان در مجلس شورای اسلامی.


تا دو ماه قبل از انتخابات اسفندماه، چنان شور و هیجانی در کمپین های تبلیغاتی شان بود که شاید بعضی ها گمان می کردند این عزیزان شیفته خدمت حتی اگر رای هم نیاورند، باز به پیگیری مطالبات مردم چه در سطح ملی و چه بین المللی خواهند پرداخت. یادتان است چه رقابتی بین این دو عزیز بود برای اثبات اینکه کارایی بیشتری از دیگری دارند؟ تا سایه وزیری از کنار شهر رد می شد، تیم های رسانه ای دو طرف شروع به کار میکردند که این مقام کشوری به دعوت این یکی آمده است یا آن یکی! چند بار وعده شهرستان شدن ششتمد را از آنان شنیدیم؟ اما ششتمد چه روی نقشه و چه در عمل هنوز بخشی از سبزوار است و تشکیلات یک شهرستان مستقل را به خود ندیده است. همین نمایندگان چند ماه قبل از انتخابات خبر از حرکت وسایل و توربین های سنگین مورد نیاز نیروگاه برق سبزوار از گمرک به سمت این شهر دادند، اکنون نمی دانیم در کجا مانده که دیگر خبری از آن نیست. از صدای سوت قطار که دیگر نگویم، گوش همه مان را کر کرده. وعده هایی که شنیدیم بسیار زیاد است. چه در سطح وظایف ملی نمایندگان و چه در بخش تعهدات شهرستانی ومنطقه ای . حیف که وعده ، حرف است وحرف بادهواست. واقعا این روزها نمایندگانمان کجا هستند؟ چرا اینقدر آرامند؟


اما از همه شعارها و وعده ها و حرف و حدیث های عملی نشده که بگذریم، یک چیزی هست که نمی شود راحت از آن گذشت. آن هم رد صلاحیت است. این آقایان در طول مدتی که با رأی اعتماد ما مردم غرب خراسان رضوی در یکی از مهمترین و سرنوشت سازترین ارکان نظام حضور یافتند چه کردند که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند؟


اگر این آقایان وکیلان ما مردم بوده اند، آیا این حق موکل نیست که بداند وکیلش چه کرده است؟ ای کاش قانون به شورای نگهبان این اجازه را می داد که دلایل رد صلاحیت برخی نمایندگان را اعلام کند. حالا که قانون اجازه نمی دهد، خود این اقایان که می توانند تصویر همان نامه شورای نگهبان به آنان را منتشر کنند.


اکنون اگرچه عمر مجلس دهم رو به پایان است، اما اگر جامعه ما جامعه سالمی باشد و رسانه هایمان رسانه های مفید و کاربلدی باشند، پایان مدت یک دوره مجلس به معنی پایان همه چیز نیست. شاید آن ها در این مدت در سطح ملی و محلی کارهایی کرده و تصمیماتی گرفته باشند که تا سالهای سال بر زندگی همه ما تاثیر بگذارد. پس اکنون وقت سئوال است. سئوال پرسیدن مردم از زیر و بم فعالیت های نمایندگان رد صلاحیت شده شان. این آقایان 4 سال وقت داشتند که از هر رئیس و وزیر و مسئولی تا شخص رئیس جمهور را در هر زمینه ای مورد سئوال قرار دهند. یک نفرشان به خصوص پرچمدار سئوال و استیضاح وزرا هم شده بود. حالا آیا یک بار نباید خودشان به مردمشان جواب بدهند؟ آیا این درخواست بی جایی است که ما مردم سبزوار، جوین، جغتای، خوشاب، داورزن، ششتمد و روداب بخواهیم بدانیم نمایندگانمان چه کرده اند که رد صلاحیت شده اند؟


راستی نمایندگان جدید چه خواهند کرد؟ خوب است که آنان نیز از همین ابتدا بدانند، همانطور که سئوال کردن از همه مسئولان و مقامات کشوری و استانی و شهرستانی حقشان است، جواب دادن به مردم نیز وظیفه ی بدیهی آن هاست. پس آقایان سبحانی ومقصودی به این مسئوال مردم سبزوار با سند جواب بدهید که چرا رد صلاحیت شدید؟ و آقایان عنابستانی و محبی بدانید که رأی اعتماد مردم امانتی گرانبهاست نزد شما و شما نیز در برابر این امانت گرانبها موظف به پاسخگویی خواهید بود.

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۵۲
امید برومندی

فالی نیک در آستانه قرن جدید

یادداشت جدیدم که در شماره صد و شصت و چهارم ماهنامه ستاره شرق منتشر شده:

امید برومندی:

ای کاش کرونا نمی آمد و این همه قربانی در سرتاسر جهان نمی گرفت و این همه ترس و وحشت و اضطراب در میان بسیاری از مردم دنیا ایجاد نمی کرد. اما حالا که  آمده و کار از کار گذشته، به نظر من خوب است که امسال آمد نه سال دیگر. اکنون در آخرین سال قرن چهاردهم شمسی(قرن فعلی) هستیم. این برای ما ایرانیان می تواند یک پایان تلخ و سخت بر صده ای باشد با اتفاقاتی بسیار بزرگ. پایانی که مجبورمان می کند، در بسیاری از عادات درست یا غلط فردی و اجتماعی مان تجدید نظر کنیم. شاید مقدمه ای باشد که قرن بعدی را با افکار و رفتارهایی به روزشده و صیقل خورده آغاز کنیم و آینده بهتری برای خود و آیندگانمان رقم بزنیم.

و اما بعضی از مهمترین کارهای کرونا و کلیشه هایی که شکست یا سبک هایی را که درهمین مدت کوتاه تغییر داد از این قرار است:

 

بار دیگر ثابت شد فضای مجازی در کنار برخی مضراتش، فواید زیادی هم دارد و آنقدرها که عده ای در نکوهش آن می کوشند، بد نیست. اگر همین فضای مجازی نبود، مردم خیلی کمتر از این می توانستند قرنطینه خانگی را دوام بیاورند و در ایام قرنطینه با دیدار مجازی یکدیگر دلتنگی هایشان را رفع کنند. احتمالا به یاد داریم در اولین سالهای ظهور نسل جدید تلفن های هوشمند و شبکه های اجتماعی که قابلیت تماس های تصویری را در اختیار کاربران می گذاشت، عده ای در جامعه اساسا با این تکنولوژی ها مخالفت می کردند و آن ها را مضر و باعث خطر برای بنیان های خانواده می دانستند و با فیلترینگ و منع های قانونی گوناگون سعی در جلوگیری از نفوذ این تکنولوژی ها داشتند. امروز اما استفاده از این تکنولوژی ها اجتناب ناپذیر شده و حتی به مهمترین ابزارهایی تبدیل شده که دولتمردان برای نگاه داشتن مردم در خانه ها از آن استفاده می کنند. پس چه خوب است که در واپسین سال قرن چهاردهم هجری شمسی، یک بار برای همیشه با این واقعیت کنار بیاییم و بپذیریم که تکنولوژی به خودی خود بد نیست، بلکه نحوه استفاده ما از آن است که میزان مفید یا مخرب بودن آن تکنولوژی را تعیین می کند. بنابراین هیچ وقت در مقابل تکنولوژی های جدید نایستیم و یا بی جهت سعی در مانع تراشی سر راه آن ها نکنیم.

 

بد و خوب همه جا هست و به قول معروف هر کجا روی آسمان همین رنگ است. پس لازم است بعضی از ما احساسات بی دلیل خود بدی را از خود دور کنیم. ما ایرانی ها آنقدرها هم که عده ای از ما عادت به سرزنش خود کرده ایم، بد نیستیم. اتفاقا انتشار فیلم هایی از کشورهای توسعه یافته نشان داد که آن ها هم در موقعیت بحران رفتارهایی شبیه ما را بروز می دهند. از احتکار گرفته تا هجوم سراسیمه و اضطراب آلود به فروشگاه ها برای تأمین اقلام ضروری. در چنین شرایطی انگار اعتقادات شخصی و اجتماعی و رنگ پوست و زبان و نژاد تأثیر زیادی بر رفتارانسان  ها ندارد. چیزی که مهم است این است که سیستم حاکم بر یک جامعه بتواند در اغلب مواقع جامعه را به دور از بحران نگاه دارد و بتواند هر چه بیشتر اطمیمان مردم را برای کنترل صحیح امور توسط متولیان مربوطه جلب  کند. هر حاکمیتی که کمتر در این دو مهم موفق شود، مردمش بیشتر رفتارهایی هیجانی  و آشفته تری بروز می دهند. بنابراین امید است که هرچه بیشتر به سمت مدیریت علمی با مبناهایی قابل آزمون و قابل درک برای همگان پیش برویم.

 

باید بیاموزیم خارج از عادت های همیشه زندگیمان نیز بتوانیم سلامتی و نشاط خودمان را حفظ کنیم و شادی و سرزندگی واقعی را در درونمان جستجو کنیم و یا به وجود بیاوریم. هر چند رفتن به باشگاه های ورزشی یا دوره های انگیزشی، جمع های انرژی درمانی و ... نیز در حد اعتدالش خوب است، اما اگر در موقعیتی مثل این روزها قرار گرفتیم که همه باشگاه های ورزشی و دیگر دورهمی های اجتماعی تعطیل شد، باز هم باید بتوانیم با اتکا به خود و توانایی های درونی و فرصت های کم یا زیاد اطراف خودمان، نیاز به شادی، ورزش و نشاط و سلامتی جسمی و روحی را برای خود تأمین کنیم. به همین دلیل این روزها فضای مجازی پر شده از تبلیغات ورزش ها، آشپزی ها و سرگرمی های خانگی که بعضی از آنها بسیار خلاقانه و آسان هستند.

انسان شلوغ امروزی بیش از همیشه به خلوت با خود نیاز دارد. شاید برای کسانی که به طور کل بیشتر روحیه درونگرایی دارند، این نیاز همیشه حس می شد و از فواید آن بهره برده بودند، اما این روزها توفیق اجباری برای خیلی ها پیش امده که بیشتر با خودشان و برخی دیگر از نزدیک ترین هایشان خلوت کنند. لحظاتی که چشم ها از گشتن در فضای مجازی یا دیدن فیلم یا کتاب خواندن خسته می شود و خواب کافی هم به لطف قرنطینه خانگی داشته ای و به بیرون از خانه هم نباید بروی، زمان های خوبی است که بیشتر با نزدیک ترین هایت در زندگی صحبت کنی و شاید دوباره آن ها را بشناسی. فرصتی است که حتی با خودت تنها شوی و کمی به اضطراب ها، استرس ها و مشغله های کوچک و بزرگی که در روزهای قبل برای خودت ایجاد کرده بودی و به راحتی می شد حذفشان کنی، بیاندیشی. در زندگی روتینمان تا قبل از همین کرونا به چه چیزهای کم اهمیتی وزنی بیشتر از ارزش و  اعتبار واقعیشان داده بودیم و چه چیزهای مهمی را نادیده گرفته بودیم و چرخه عادت و تکرار باعث شده بود که ما هرگز نفهمیم اولویت هایمان جابه جا شده اند؟ این روزها دلمان بیشتر برای چه کسانی و چه کارها و چه موقعیت هایی تنگ می شود؟ این ها همان اولویت های اصلی و مهممان هستند که در کوران روزمرگی ها اغلب به فراموشی سپرده شده اند.

 

معنای پشت رفتارها مهمتر از ظاهر آن هاست. گاهی وقت ها یک رفتار ممکن است، ظاهری مذهبی داشته باشد، یا عرف آن را پذیرفته باشد، اما به صرف داشتن این ظاهر مقبول عرفی یا مذهبی صحیح نیست و حتی ممکن است باطن آن کار کاملا خالی از معنایی باشد که به آن تظاهر می کند. یا گاهی ممکن است یک کار یا ایده درست، به خاطر اغراق بیش از حد در اجرا زیبایی خود را از دست بدهد و به تصویری کاریکاتوری تبدیل شود. مثلا در ایام شیوع کرونا تصاویری از کسانی که ضریح حرم های مشهد و قم را به بهانه متبرک بودن و کسب شفا و سلامتی، لیس می زدند پخش شد که خوشبختانه حتی بسیاری از مذهبیون این کارها را رد کرده و مایه وهن دین دانستند. یا کسانی که هنگام تعطیلی حرم ها، علی رغم تأکیدات مقام های مسئول برای پرهیز از هر گونه تجمع، گردهم امدند و با زور و فشار درهای بسته حرم ها را باز کردند. این رفتارها به ظاهر از انسان های مذهبی سر میزد، اما باطن این رفتارها دقیقا مخرب چهره دین و در راستای مغایر نشان دادن آن با علم و عقل بود. در نقطه مقابل بسیاری از شکل های هنر برخلاف آنچه به نظر می رسد یا به ذهن های ما تلقین شده، لزوما در دسته لهو و لعب و بی مبالاتی و بی عفتی قرار نمی گیرد. مثلا وقتی کلیپ های رقص و موسیقی هر کدام از پرستاران پرتلاش در روزهای مبارزه با کرونا از هر بیمارستان  ایران بیرون می آمد، کمتر کسی نگران به خطر افتادن پایه های دین و اخلاق و معنویت در جامعه شد. بلکه همه متوجه این نکته بودند که کادر دلسوز بهداشت و درمان در خط مقدم بیمارستان های ویژه کرونا، شدیدا نیازمند روحیه بخشی به خود و به جامعه هستند. آن ها با همین حرکات موزون و آهنگ های شاد نشان دادند، اگرچه ممکن است بر اثر ساعت ها حضور در چنان محیط های پر ریسکی جان خودشان هم در خطر باشد(چنان که بود و هست) اما تسلیم تشویش و اضطراب نشده اند و با روحیه ای بالا آمادگی خدمت به همنوعان خود را دارند. پس هر رقصی به معنای لودگی و لهو و لعب نیست. رقص و موسیقی هم به جای خود خوب و انرژی بخش است.

 

بسیاری از رسوم دست و پا گیر به راحتی حذف شدند و هیچ اتفاقی نیفتاد. سالهاست برخی آداب و رسوم و تشریفات دست و پاگیر در سبک زندگی ما ایرانیان، نفس خیلی هایمان را گرفته است. از تشریفات سنگین و پر خرچ در مجالس عزا گرفته تا عروسی و جشن تولد ، ختنه سوران و یا شیرینی و شربت و چایی دادن وسط خیابان ها در بعضی مناسبت های مذهبی که باعث مصرف زیاد ظروف پلاستیکی و نیز کثیف شدن خیابان ها می شد. اما در ایام کرونا همه این آداب و رسوم و تشریفات پر خرج و بعضاً مضر به سادگی برچیده شد. در همین ایام در آشنایان دور و نزدیک شاهد فوت چند نفر بودم که مراسمشان کاملا ساده و فقط در حد برگزاری یک تشییع جنازه مختصر انجام شد و بعد از ان همه برنامه های مطولی که معمولا طبق رسوم دیرینه طی چند روز در صبح و بعد از ظهر روزهای اول و دوم (ختم) و شب هفت و پانزدهم و چهلم که بعضا با شام و ناهار همراه است و سرخاکی های هر پنجشنبه و ... که هر بار مستلزم چندصد هزار تا چند میلیون تومان هزینه برای خانواده متوفی بود، کنسل گردید. در حالیکه قبل از این هم بسیاری از مردم از این خرج ها و تشریفات طولانی به تنگ امده بودند اما همه از سر اینکه آبرویشان نرود و مثلا از دست حرف مردم که نگویند «انگار شلغم در خاک کرده اند» خود را مجبور می دیدند که همه این تشریفات را به جای آورند. اما اکنون به راحتی همه این برنامه ها کنسل شده و این بدان معنا نیست که عزیزانی که فوت کرده اند، روحشان عذاب می شود یا مورد آمرزش الهی قرار نمی گیرند. خیر قطعا چنین چیزی نیست و رحمت و آمرزش الهی منوط به تشریفات و خرج های چند ده میلیونی بازماندگان برای متوفی نیست. همچنین بسیاری از تشریفات پرخرج و بی مبنای جشن هایی نظیر عروسی ها نیز در همین مدت برچیده شد و برخی از زوج هایی که از قبل قرار برگزاری مراسم عروسی خود را در این ایام تنظیم کرده بودند و حالا مراسمشان کنسل شده است، بدون آن تشریفات غیر ضروری که ضامن خوشبختی هیچ زندگی ای هم نبود، به خانه بخت راهی شده اند. امید است بعد از سپری شدن ایام کرونا نیز مردم مان دوباره به سمت بسیاری از این رسوم و تشریفات پر زحمت و کم فایده برنگردند و بگذارند همه چیز چه در جشن چه در عزا و چه در سایر مراودات و برنامه های اجتماعی ساده تر و با صفاتر برگزار شود.

 

همه چیز توطئه نیست و نمی توان به راحتی همه دستاوردهای علمی بشر را زیرسئوال برد. در این مدت ثابت شد آتش زدن کتاب های پزشکی و رد کامل همه پیشرفت های علمی بشر و از دریچه توطئه به همه دستاوردهای بشری نگاه کردن، تفکری باطل و افراطی است و اینطور کارها و تفکرات پشت آن ها هرگز نمی توانند تلاش هزاران و بلکه میلیون ها انسان را که چندین دهه و حتی چندین قرن تلاش ها و مجاهدت هایی برای پیشرفت های علمی کرده اند را زیر سئوال ببرند. درست است که توطئه نیز در جهان وجود دارد. اما همه چیز را از دریچه توطئه دیدن می تواند نشانه نوعی بیماری و توهم و هذیان های فردی یا اجتماعی باشد.

 

فال نیکی برای قرن جدید

بله کرونا، همین ویروس کوچک میکروسکوپی با همه موجودیت ضعیفش ظاهریش، توانست خیلی تأثیرات بزرگی در سطح جهان به جای بگذارد که شاید هنوز بخش مهمی از تاثیراتش را بعد از این شاهد باشیم. تأثیراتی که باعث شده در ادبیات رسانه ای کشورهای مختلف این روزها با عبارت «جهان پساکرونا» زیاد مواجه شویم. در این بین خصوصا ما ایرانیان که در آخرین سال قرن جاری تقویم خود هستیم، می توانیم کرونا را با همه تلفات و خسارات و تلخی هایش از زاویه ای دیگر هم ببینیم. میهمان ناخوانده ای که شاید بتواند به همه آنهایی که از زیر دستش جان سالم به در ببرند، این آمادگی را بدهد که تا یک سال دیگر، قرن جدید هجری شمسی را با تحولاتی اساسی در رفتارها و کردارهای شخصی و اجتماعیشان شروع کنند. این ها را می توان به  حساب درس هایی از کرونا گذاشت. درس هایی که باید اندیشمندان و هنرمندان و قانونگذاران و فعالان اجتماعی و فرهنگیمان بیش از پیش روی آن ها تمرکز می کردند و در عمل در عرصه اجتماع تغییرات مطلوب را ایجاد می کردند که یا نخواستند و یا مقاومت های عوام اجازه موفقیت آن ها را نداد. اما حالا همه جامعه از خواص تا عوام در برابر فشار این ویروس میکروسکوپی ناچیز، وادار به تسلیم و اصلاح روندهای اشتباه قبلی شده اند و باید این بخش ماجرا را به عنوان نیمه پر لیوان، به فال نیک بگیریم.

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۳۰
امید برومندی

 

آقای رضا قدیریان همکار پیشکسوت رسانه ای و دوست خوبم که سالهاست در عرصه رسانه ای سبزوار و غرب خراسان فعالیت های ارزشمندی انجام داده.

بهار 99 محوطه دفتر مجله اینترنتی اسرارنامه

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۱۸
امید برومندی

این یادداشت دیروز 13 فروردین 99 در مجله اینترنتی اسرارنامه منتشر شد:

 

در روز طبیعت دعوتید به تور مجازی طبیعتگردی در پیج اکوتوریسم سبزوار


مدتی است کرونا همه آداب و رسوم و قول و قرارهای اجتماعی مردمان جهان را به هم زده است. یکی از مهمترین هایش برای ایرانیان آیین سیزده بدر است. روزی که همه ساله بسیاری از ایرانیان به دل دشت و کوه و جنگل می زنند تا در کنار خانواده با نسیم روح نواز نوروزی و مناظر زیبای طبیعت بهاری، جانشان را تازه کنند. در نوروز 99 اما از سیزده بدر خبری نیست. زیرا امسال رعایت خانه نشینی برای قطع زنجیره کرونا الزامی است. اما خوشبختانه فضای مجازی این امکان را فراهم آورده که از کنج خانه ها هم بتوانیم راهی تورهای طبیعت گردی شویم. به شرط آنکه شهروندان خوش ذوق و با صفایی مثل سیدیوسف آزاد در هر شهر و منطقه ای باشند که با عشق و پشتکاری جانانه به گردآوری فیلم و تصاویر نابی از طبیعت شهر و منطقه خود بپردازند.


آقای آزاد از شهروندان فرهیخته سبزواری است که با مدرک دانشگاهی کارشناسی ارشد جغرافیای طبیعی سالهاست که با همتی ستودنی می کوشد تا زیبایی ها و ویژگی های اکوتوریسم منطقه سبزوار بزرگ را در فضای رسانه هایی که در اختیار دارد، به همگان معرفی کند.


معلمی دلسوز و علاقه مند که به لطف ارتباط دوستانه ای که با همه شاگردانش در طول سالهای آموزگاری پیدا کرده است، حالا چند سال بعد از بازنشستگی هم تیمی بزرگ به وسعت همه شهر و روستاهای غرب خراسان رضوی دارد و وبلاگ او به نام اکوتوریسم سبزوار بزرگ و همچنین پیج اینستاگرامی اش با همین نام با کلیپ هایی که خودش و شاگردان سابق و دوستان امروزش تهیه می کنند، هنوز کلاسی مفرح و آموزنده است برای یادگیری و شناخت و لذت بردن از جغرافیا و طبیعت شهر و دیار زیبای مان.


سید یوسف آزاد به واسطه این همه سال خدمت عاشقانه اش در راستای معرفی جغرافیا و اکوتوریسم سبزوار بزرگ یک قهرمان مردمی است. آخر قهرمان که نباید حتما مانند رستم افسانه ای شاهنامه با گرز گران به جنگ اکوان دیو برود، قهرمانان واقعی همین مردم با صفایی هستند که بین ما بی ادعا و بی هیچ چشمداشتی عشق می ورزند و دست به کارهای بزرگی می زنند و شاید مثل آقای آزاد چشم هایمان را به زیبایی های جهان اطرافمان باز می کنند.


بنابراین در این سیزده بدر قرنطینه ای دعوتید تا همراه ما به تور مجازی طبیعت گردی در پیج اینستارگامی اکوتوریسم سبزوار به مدیریت سیدیوسف آزاد بیایید:
@sabzevar_ecotourism

https://www.instagram.com/sabzevar_ecotourism/?hl=en

همچنین می توانید برای ورود به وبلاگ اکوتوریسم سبزوار هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.


 

تصاویری از کانال تلگرامی اکوتوریسم سبزوار بزرگ

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۵۷
امید برومندی



 فرش سبزوار نامی است که در روزگار فعلی در مقابل نام هایی مثل فرش کاشان، فرش کرمان، فرش تبریز و فرش مشهد فروغ چندانی ندارد. اما به تازگی انتشار مطلبی در وبسایت مرکز ملی فرش ایران، باعث شد نام فرش سبزوار در میان رسانه های کشور مطرح شود. مطلبی که در وبسایتی تخصصی در حوزه فرش نشان داد، روزگاری فرش بافی هنر و صنعتی پر رونق در غرب خراسان رضوی بوده است. 
 
به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه در مطلب درج شده در وبسایت مرکز ملی فرش ایران که با عنوان فرش های دوره ایلخانان و تیموریان انتشار یافته بود، به نقل از کتاب خاطرات تیمور لنگ به نام «منم تیمور جهانگشا» چنین آمده بود:
«... به من گفته بودند که در سبزوار، سیصد هزار کارگر در کارخانه‌های قالی‌بافی به کار مشغول هستند و آن‌جا بزرگترین مرکز قالی‌بافی دنیا است من نمی‌توانستم باور کنم که سبزوار سیصد هزار کارگر قالی‌باف داشته باشد ولی می‌دانستم که در دنیا مکانی نیست که بیش از سبزوار در آن قالی ببافند.» (منبع1) ، (منبع2)
 
هر چند برخی معتقدند ممکن است این گفته تیمورلنگ درباره قالی بافی در سبزوار اغراق آمیز باشد، اما حتی اگر اغراق آمیز بودن این جمله را بپذیریم، نمی توان کلیت آن را صد در صد انکار کرد. زیرا دلیلی نداشته است که تیمور در این زمینه بخواهد دروغی درباره رونق قالی بافی در سبزوار بگوید. خصوصا اینکه باید بدانیم تیمور در زمانی به ایران آمد و سبزوار را فتح کرد که این شهر حدود نیم قرن پایتخت حکومت سربداران بود و بخش های زیادی از شرق و شمال شرق ایران از جمله شهرها و مناطق مهمی نظیر مشهد، کاشمر، نیشابور، استرآباد(ناحیه گرگان) تحت تسلط آن بودند.(منبع) بنابراین بعید نیست که سبزوار توانسته باشد در طول دوره 50 ساله پایتختی خود به رشد جمعیتی و مرکزیت تولید و تجارت بسیاری از کالاها و محصولات مهم کشور نظیر فرش رسیده باشد.
 
به هرحال این اظهارات تیمور در کتاب خاطراتش، یک گزارش تاریخی است که باید برای بررسی وضعیت شهرهای ایران در آن روزگار مورد بررسی قرارش داد.
 
اما به راستی امروز بر سر فرش سبزوار چه آمده است؟ هنر و صنعت فرش بافی در غرب خراسان در کدام رده بندی فرش ایران قرار دارد؟ و هنرمندان فرش باف سبزوار در چه وضعیتی هستند؟ این ها سئوالاتی است که می طلبد هم رسانه ها و هم مسئولان مربوطه در ادارات و ارگان هایی نظیر صنعت-معدن-تجارت ، میراث فرهنگی ، شورای شهر، فرمانداری و ... بیشتر و بیشتر پیرامون پاسخ آن ها بیاندیشند و خوشبختانه مدتی قبل خبرگزاری تسنیم در گزارشی با عنوان « خراسان رضوی|نقش «مصائب و مشکلات» بر تار و پود فرش دستباف سبزوار» به آن پرداخته است.
 
فرش خصوصا نوع دستبافت آن علاوه بر اینکه یکی از زمینه های مهم اشتغال زایی در بین بسیاری از روستائیان و نیز یکی از اقلام شاخص اقتصادی ایران در زمینه صادرات غیرنفتی بوده است، همچنین از مهمترین محصولاتی است که می توان جلوه های فرهنگ و هنر ایرانی را نیز در آن مشاهده کرد.بنابراین حفظ و ادامه این هنر و صنعت دستی ارزشمند می تواند از ضرورت های اقتصادی و فرهنگی کشور محسوب شود. 
 
 دریافت سفارش بافت فرش در ابعادی بزرگ و با نقوش و یا ویژگی هایی خاص برای مساجد یا حرم های ائمه (ع) در ایران و در سایر کشورهای جهان و نیز برای استفاده به عنوان هدایای نفیس در سفرها و دیدارهای دیپلماتیک مقامات، می تواند از راه های مهم و موثر حمایت و ادامه هنر فرش بافی ایرانی در شهرهای مختلف باشد. نمونه این کار را چند سال قبل تعدادی از هنرمندان نیشابوری انجام دادند که یکی از بزرگترین فرش های جهان را با مساحت 5هزار و 600 متر مربع توسط 1200 قالی باف برای مسجد شیخ زاید در شهر ابوظبی امارات متحده عربی بافتند. (منبع)
 
مطمئنا تحقق این گونه رکوردها و انجام چنین پروژه هایی در یک شهرستان شانسی نیست بلکه زیرکی و همت و ایده پردازی های مناسب از سوی مسئولان محلی نظیر اعضای شورای شهر، شهرداران، فرمانداران، رؤسای ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی، میراث فرهنگی و سایر مسئولان و تشکل های هنری و مردمی را می طلبد. آیا در سبزوار نیز می توان برای بازگرداندن بخشی از شکوه سابق این شهر در صنعت فرش بافی چنین ایده هایی را دنبال کرد؟

 

عکس های زیر تزئینی است

 

 

نویسنده: امید برومندی

 

این مطلب اولین بار در مجله اینترنتی اسرارنامه در اسفند 98 منتشر شده است. 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۴۶
امید برومندی